پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

وضعیت اجتماعی زنان افغان

وضعیت اجتماعی زنان افغان در گفتگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین موحد بلخی:

زنان قشر مظلومی هستند که در طول تاریخ افغانستان به صورتی غم بار با دو لبه سنت و مدرنیسم قیچی شده اند.


 

 

حجت الاسلام موحد بلخی، از دانش آموختگان حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار سایت افغانستان شفقنا، زنان را قشر مظلومی معرفی می کند که در طول تاریخ افغانستان به صورتی غم بار با دو لبه سنت و مدرنیسم قیچی شده اند. او می گوید: زنان در افغانستان قشر مظلومی هستند که وضعیت خاصی دارند. به تعبیری بهتر، به صورت بی­رحمانه با دو لبه تیغ قیچی شده و همچنان می شوند. یکی از آن تیغه ها، لبه سنت است. یعنی همان برخوردی که با زن در طول تاریخ افغانستان شده است که ما از آن با عنوان تیغه سنت و برخوردهای بدوی و مربوط به گذشته یاد می­کنیم. تیغه دیگر هم به عنوان مدرنیته یا مدرنیسم، آن چیزی است که امروز به عنوان فمینیسم زیاد شنیده می شود. ماهیت این دو برخورد با قشر زن در افغانستان، منجر به بی رحمی و ظلم بیشتر در قبال بانوان شده است. سرنوشت بانوان در افغانستان یک سرنوشت غم بار است.

 


آن چه این روحانی افغانستانی آن را بیش تر مایه آزردگی خاطر می داند، پذیرفتن این برخوردهای اشتباه از سوی زنان و مردان جامعه افغانستان است. او می گوید: ای بسا اکثریتی از مردها و زن ها، همین برخورد را می پسندند. مصیبت هم همین جاست؛ چون خیال می کنند که همین برخورد درست است.

 

در ادامه مشروح گفتگوی خبرنگار سایت افغانستان شفقنا را با این دانش آموخته حوزه علمیه قم می خوانید:

 

*زن از چه جایگاهی در افغانستان، به عنوان یک کشور اسلامی برخوردار است و آیا جایگاه واقعی او همین است یا باید ترفیع پیدا کند؟

 

موحد بلخی: زنان در افغانستان قشر مظلومی هستند که وضعیت خاصی دارند. به تعبیری بهتر، به صورت بی­رحمانه با دو لبه تیغ قیچی شده و همچنان می شوند. یکی از آن تیغه ها، لبه سنت است. یعنی همان برخوردی که با زن در طول تاریخ افغانستان شده است که ما از آن با عنوان تیغه سنت و برخوردهای بدوی و مربوط به گذشته یاد می­کنیم. تیغه دیگر هم به عنوان مدرنیته یا مدرنیسم، آن چیزی است که امروز به عنوان فمینیسم زیاد شنیده می شود. ماهیت این دو برخورد با قشر زن در افغانستان، منجر به بی رحمی و ظلم بیشتر در قبال بانوان شده است. سرنوشت بانوان در افغانستان یک سرنوشت غم بار است.

 

تا پیش از نود سال گذشته زن در جامعه افغانی و تاریخ افغانستان یک موجود تقریبا فراموش شده بود. در زمان پادشاه مترقی و نوآور افغانستان، امان الله خان، که با رضا خان در ایران و آتاترک در ترکیه همزمان بود؛ نوعی برخورد افراطی با جامعه زن صورت گرفت. این سه شخصیت که به تعبیری سه همسایه، هم پیمان و مفتون بی چون و چرای غرب بودند، بعد از سفر به اروپا، سوغات فراوانی با خود آوردند که یکی از آن ها این بود که جامعه نسوان را به حق و حقوق خود برسانند. ولی برخوردشان در این سه کشور اسلامی، یک برخورد افراطی و ناشی از عدم درک جایگاه واقعی زن بود. به طوری که در ایران بلوایی را به عنوان کشف حجاب به راه انداختند که عامل ایجاد یک سلسله قیام ها در ایران شد. شبیه برخورد رضاخان در ایران را امان الله خان در افغانستان داشت. او از اروپا که برگشت قصد داشت نهضتی را به همراه دو هم­پیمان دیگر خود به راه بیندازد و کار تازه­ای را صورت دهد. او کارهای خوبی هم در افغانستان داشت و اولین بار نظام نامه یا قانون اساسی را آورد و کشور را در یک بستر نسبتا مترقی قرار داد. اما برخوردی که با قشر بانوان صورت گرفت، یک برخورد افراطی و نسنجیده و ناشی از عدم درک سنت های جامعه افغانی بود. او بانویی به نام ثریا داشت. ملکه ثریا در مجامع عمومی و مجامع رسمی و دولتی کشف حجاب کرد. پس امان الله خان برای تبلیغ دستاورد خود از همسر خود شروع کرد و این کار باعث شد به جامعه افغانی بر بخورد. جامعه افغانستان هم یک جامعه بسیار متعصب است که ریشه در مذهب و سنت دارد. این کار امان الله خان باعث شد یک سلسله تحولات مثبتی هم که او با خود آورده بود از بین برود. از جمله کارهای مثبت او  تفکیک و استقلال قوای سه گانه، تهیه نظام نامه و قانون نامه در بخش های مختلف، خط آهن و قطار، ایجاد مطبوعات و . . . بود. این برخورد ناشیانه ملکه در معرض عمومی، باعث زیر سوال رفتن دستاورد های پادشاه شد و همین شد که بزودی شورش­ها در مقابل امان الله خان برپا شد.

 

پس شروع دفاع از حقوق زن در افغانستان یک شروع غلط، ناقص و بیشتر ظاهرسازی بوده است. امان الله خان نسبت به سایر زمام داران افغانستان وجهه مثبت تری داشت و در مقابل تحرکات مردم سکوت کرد. نتیجه این تحرکات جامعه افغانی باعث روی کار آمدن شخصیت دیگری بنام امیر حبیب الله شد. او با بهانه قرار دادن مسائل مذهبی و دینی، ریشه اصلاحات اساسی را از بین برد و بقیه پادشاهان افغان هم همینطوربودند. در نتیجه هیچ بهره و نصیبی از تمام این تحولات و اندیشه ها نصیب زن افغانی نشد. اما این قیچی یک لبه دیگر هم داشت و دارد که چه در گذشته و چه در معاصر تاریخ افغانستان از آن به عنوان برخورد طالبانی، سنتی یا قبیله ای یاد می­کنیم. آن چنان این دیدگاه در لبه افراط قرار دارد که با زن حتی به مثابه یک انسان هم برخورد نمی شود. در زمان طالبان زن را در پستوی تاریک خانه ها می بردند و یا در معرض عموم شلاق می زدند. سر و صورت او باید به وضع بدی پوشیده می­بود. البته این نگاه در حال حاضر هم از سوی آن ها جریان دارد. مثلا درب های دانشگاه را بر روی زن ها بسته اند و حتی اجازه تحصیلات متوسط را هم نمی دهند. عرض کردم این ها با زن، به عنوان یک قشر زائد و قشری که وظایف انسانی ندارند برخورد می­کنند.

 

*تاریخ این دیدگاه در افغانستان به کجا بر می گردد؟

 

موحد بلخی: متاسفانه در افغانستان این دیدگاه طالبانی بسیار ریشه دار است. چون در افغانستان ساختار عمومی، هنوز ساختار قبیله ای است. دلیل آن هم این است که افغانستان یک کشور کوهستانی و محدود به کوه های سر به فلک کشیده است. حضور اقوام و قبایل متفاوت، رقابت این ها با یکدیگر و جنگ های دامنه دار داخلی باعث شده است که مردمان این سرزمین از عرف، تمدن و فرهنگ معاصر آن چنان بهره مند نبوده باشند. ای بسا اکثریتی از مردها و زن ها، همین برخورد را می پسندند. مصیبت هم همین جاست؛ چون خیال می کنند که همین برخورد درست است. مثلا این که زن درس نخواند، زن در اجتماع  حاضر نشود و زن به سطح مسئولیت های انسانی و اسلامی خود نرسد. در مجموع عرض کردم که در افغانستان یک قیچی است که قشر بانوان را با دو لبه و دو تیغه مدرنیته و سنت، مردم را تحت تاثیر قرار داده است.

 

*آیا در دوازده سال گذشته، یعنی از زمان ارتباط افعانستان با جامعه جهانی، اتفاق مثبتی در این زمینه افتاده است؟

 

در حدود ده سال اخیر، اوضاع کمی تغییرکرده است. خوشبختانه این وضع زمینه ای را فراهم آورد که خود بانوان حرکتی را انجام دهند. البته کار مثبتی از جانب آن قشرهایی که از غرب آمده بودند صورت نگرفت. چون آن ها همان برخورد فمنیستی با خانم ها را دارند و بانوان را  تا سطح ابتذال و افتضاح می­برند. قشر سنتی هم که همان قشر طالبانی است، دیدگاه ثابت خود را دارند. در مجموع در این وضع تازه قشری از بین خود بانوان به پا خواستند که عمدتا از بانوانی بودند که در جمهوری اسلامی ایران تعلیم دیده و تربیت شده بودند. آن ها ارزش های انقلاب اسلامی و برخورد حضرت امام و مراجع را با خانم ها دیده بودند. این بانوان وقتی به افغانستان بازگشتند به گونه ای متفاوت در آن جا حاضر و تبدیل به یک قطب مستقل شدند. این ها با حفظ حجاب، شخصیت و وقار خود، بالاترین آموزش و شخصیت را از خود ارائه دادند. اخلاق و برخورد خوب به همراه فعالیت های مثبت و والا باعث شد که اینها نه به آن گروه سنتی متمایل شوند و نه در دامان مدرنیسم و فمنیسم قرار بگیرند. این بانوان در مراکز تعلیمی، فرهنگی و هنری موفقیت های بسیاری داشتند.

 

*پراکندگی این سه گروه در جاهای مختلف افغانستان چگونه است؟

 

در مرکز افغانستان ولایتی به نام «بامیان» وجود دارد که آثار باستانی زیادی در آنجا وجود دارد. مردم آن جا سخت کوش و بیشتر شیعه هستند و به نام مردم هزاره معروفند. در عین این که بامیان در محاصره مطلق کوه ها و از مراکز تمدنی خیلی دور هستند، در تعلیم و تربیت، آموزش، ایجاد شغل و در همه جهات موفق بودند. در این ولایت در چند نوبت آزمون هایی به عمل آمده است که خانم ها همیشه در آن اول بوده اند. این ها همان افرادی بودند که رفتار میانه را برگزیدند.

 

امروز برخورد قبیله ای و طالبانی در جاهایی که آن ها مسلط می شوند همچنان وجود دارد. علاوه بر این که این ها هیچ رحمی به زن ها ندارند، بلکه مکتب، مدرسه و مراکز آموزشی را هم آتش می زنند و از ببین می برند. از جهتی بانوانی که دم از مدرنیسم و فمنیسم می زنند وضع خوبی در افغانستان ندارند و متاسفانه از این ها به عنوان ابزار و وسایل تبلیغی و تجاری در رسانه ها و تلویزیون ها استفاده می­شود.

 

اما در مجموع جامعه افغانی هم بحمد الله تکانی خورده و توجه عمیقی پیدا کرده است. جای خوشبختی است که در این ده-دوازده سال یک تحصیلات عمومی در آنجا به وجود آمده و از دبستان تا دانشگاه اقشار مختلف جوان های ما اعم از زن و مرد مشغول تحصیل هستند. در عین حال، تعرض به کیان زن هم از سوی سنت و هم از سوی  مدرنیته ادامه دارد. اما زن مسلمان، در این میان شخصیت، استقلال و توجه خود را پیدا می کند. در سطح روستا ها و شهر های ما زنان مسلمان و بسیار فعال وقدرتمند کم نیستند. البته با توجه به آزادی های ایجاد شده و بر طبق قانون اساسی، زن ها حدود پنجاه نماینده در مجلس و دو-سه وزیر دارند. همچنین ایشان اساتید دانشگاهی بسیاری دارند. در مجموع در افغانستان از سوی دولت برخورد، خوبی نسبت به زن ها صورت گرفته است. همان دولتی که برخاسته از اراده ی مردم است. ولیکن ازآنجا کهآزادی بی ضابطه و بی برنامه ای به وجودآمده است، متاسفانه از چهارگوشه دنیا و از طرف آن دو دسته ای که عرض کردم؛ تعرض و تجاوز به شخصیت زن همچنان ادامه دارد.

 

*در دهه اخیر که افغانستان در حال تجربه کردن فضای جدیدی است، علی رغم اینکه آن قشر طالبانی دیگر قدرت سیاسی ندارند، آیا هنوز هم می توانند مانند قبل تاثیر گذار بوده و بر فضای اجتماعی فشار بیاورند؟

 

موحد بلخی: بله؛ در مناطقی که آن ها مسلط می شوند یا گاهی که جایی را بدست می آورند، همان اقدامات و قوانین سابق را اعمال می کنند. مضاف بر اینکه ترور و تهدید را هم در دستور کار خود دادند. آن ها هیچ ابایی از انجام این مسائل ندارند و به راحتی هم انجام این امور را اعلام عمومی می کنند.

 

*اندیشه طالبانی زنان را به انجام کارهایی مجبور می کند. اما به نظر می آید در اندیشه مدرن اجبار جایگاهی ندارد و زنان حق انتخاب دارند.

 

موحد بلخی: اتفاقا افرادی که خشن برخورد می کنند، نحوه برخوردشان خیلی واضح و در عین حال کم تاثیر است. همه می­دانیم که این نوع برخورد بدور از منطق است. اما در تهاجم شیطانی و مخفی ای که از طرف قشر دوم صورت می گیرد، اجبار به نحو دیگری وجود دارد. با توجه به اینکه اکثریت غریب به اتفاق رسانه ها، ابزارهای تبلیغاتی، تجارت ها، مراکز اقتصادی وحتی فرهنگ و هنر  را در دست دارند، می توانند اجبار را به نوعی دیگر تحمیل کنند. امروزه ماهواره، اینترنت، سایت های مستهجن،هنر سینما وغیره در این امر دخیل هستند. این هاهم صد در صد تحمیلات خود را به صورت بسیار ملموس و محسوس انجام می­دهند منتها با زبان خودشان یعنی با زبان رسانه. اما یک بخش دیگر این است که افغانستان بیش از سی سال گرفتار جنگ بود و متکی شد به کمک های خارجی و کمک های اقتصادی آن ها. سرمایه و شغل عمدتا در دست خارجی ها بود. عوامل داخل شهر هم از این سرمایه ها و فرصت های مناسب برخوردار بودند. خود به خود تسهیلات اقتصادی، آموزشی و برخورداری از حداقل امکانات زندگی که عملا قشر بانوان را در دام می انداخت و به تعبیری بیشتر بانوان به خصوص جوان تر ها را جذب می کردند.در واقع  به نوعی ناگزیر بودند. صدها و بلکه میلیون ها یتیم، سرپرست خانوار و زن های بیوه؛ با سوء استفاده از فقر و ناداری مردم، فرهنگ وشخصیت و اخلاق و هنر خود را تحمیل کردند .در واقع این کمک ها مغرضانه بود. سیاست استهاله فرهنگی.  در نتیجه تفکر طالبانی از زنان یک موجود خانه نشین و مدفون و مرده در خود درست کرد و تفکر مدرنیته از زن یک عروسک وابزار دست، ساخت. به عنوان مثال مسابقات "ستاره افغان" که در سالنی بزرگ دختران و پسران را در تمامی رده های سنی گرد هم جمع می­کنند و آواز می­خوانند و در چند مرحله این دختر ها و پسر ها با هم مسابقه می دهند که در نهایت مشخص شود که چه کسی بهتر آواز میخواند.

 

*از نظر شما گویندگی و اجرای برنامه توسط خانم ها ایراد و اشکالی در بردارد؟

 

موحد بلخی: نفس گویندگی اشکالی ندارد اما گویندگی مختلط با مردها آن هم به­صورت برهنه یا بی حجاب کاملا اشکال دارد. مثلا یک برنامه مسابقه ی شعر که باید چند نفر با هم مشاعره کنند، جمعی حاضر هستند و یک خانم بصورت بی حجاب یا بد حجاب کنار یک جوان دیگر نشسته وسعی می کنند با برخوردهای زننده و صحبت های نادرست و بعضا عاشقانه این مسابقه را گرم کنند. شبیه به این قبیل مسابقات هم زیاد است. برای این که حریم و حرمت بین زن و مرد واین مرز بین حرام و حلال برداشته شود.

 

*در مورد آزادی بی حد و حصر بیشتر توضیح دهید.

 

موحد بلخی: در قانون اساسی افغانستان خوشبختانه این مسائل نیست. قانون اساسی افغانستان تمامی قوانین را به سوی اسلام جهت داده  است. اگر هر قانونی با اسلام در تضاد بود جلوی آن قانون گرفته می­شود.اما در عمل در افغانستان امروزی، حدود چهل و نه کشور حضور دارند. از این تعداد کشور به عنوان مثال نمایندگانشان، سربازانشان، موسساتشان هستند؛ در نتیجه فرهنگ و شخصیت و اعمال مخصوص به خودشان هم وجوددارد که طبعا تاثیرات خود را بر جامعه افغانی می گذارد، به این منظور که با خود یک سلسله بی نظمی ها و بی بند و باری ها و  لاقیدی ها را آورده اند.

 

*چند درصد مردم افغانستان تحت تاثیر تفکر طالبانی و چند درصد به سمت و سوی مدرن گرویدند وچند درصدشان در فضای معتدل هستند؟

 

موحد بلخی: در مرکز آمار احصائیه دقیق صورت نگرفته است.اما در مجموع عرض کنم که آن برخورد افراطی طالبان بیشتر در مناطق محروم بوده،به این خاطر که از تحصیل و تعلیم دور مانده اند و گرفتار جنگ و فقر بوده اند و در کل بیشتر در مناطق عشایری، قبایلی و روستایی افغانستان است. جریان تفریطی و غرب گرایانه هم بازمانده و بقایای همان رژیم های گذشته هستند، یا کسانی که بیشتر به امریکا و اروپا و استرالیا مهاجرت کرده بودند و نوعی تخلیه فرهنگی و تخلیه ارزشی شده اند و یا کسانی که والدین آنها تابعیت های مضاعف داشته اند و در فضای جنگ کشور را ترک کرده اند و الان هم که برگشته اند بیشتر در کارهای فرهنگی و تجاری هستند. اما آنچه که مربوط می شود به خود متن جامعه افغانستان که در دوران جهاد و مقاومت که تحت هجمه ی روس ها وکمونیست ها قرار داشتند؛ این مردم از این کشور دفاع کردند و در دوره بعد با طالبانی ها و پااکستانی ها مبارزه کردند. این ها همانطور که مردان و پدرانشان مجاهد بودند زن ها و دختران آن ها هم از پدران و برادران و شوهران خود دفاع کردند،هرچند که مظلوم واقع شدند و تعداد زیادی از آنها مهاجرت کردند. در پاکستان  یا در جمهوری اسلامی ایران ساکن شدند و با تحمل تمامی مشکلات مهاجرت، و با غلبه بر آنها درس خواندند و ارزش های اسلامی خود را حفظ کردند و ما اکثریت را چه اهل تشیع و چه اهل تسنن از این طبقه می­دانیم. این اکثریت از لحاظ سیاسی 99%افغانستان هستند و بقیه که صاحب برخوردهای بیرونی وافراطی هستند در حاشیه هستند. این 99%می خواهند صد در صد ارزش های اسلامی حاکم گردد. جامعه مسلمان افغانستان می داند که آن دو نوع برخورد نسبت به زن و مرد هیچ ربطی به اسلام ندارد، اما این که چقدر امکانات فراهم است که آن ایده ها و ارزش های اسلامی نسبت به زنان و مردان اعمال شود، پیداست که دست نخبه های مسلمان از این امکانات خالی است.

 

*قانونی با عنوان منع خشونت علیه زنان وجود دارد. بعضی از علمای افغان با این قانون مخالفت کرده اند،علت این مخالفت چه بوده؟ مگر محتوای این قانون چه چیزی بوده است که موجبات مخالفت آن­ها را فراهم کرده است؟

 

موحد بلخی: متاسفانه این مسائل برای بعضی از سیاسیون مانند بازی است. قانون منع خشونت علیه زنان،علیه انسان های آسیب پذیر، علیه حتی حیوانات را پیش از همه اسلام وضع کرده است. اسلام می گوید هیچ کس حق اعمال خشونت نسبت به هیچ موجود زنده ای ندارد چه برسد به زنان به عنوان نیمه ای از پیکره اجتماع که در واقع جزء همان اقشار آسیب پذیر هستند. اما غربی ها وقتی کلمه حق را می گویند به دنبال آن یک اراده ی باطلی هم وجوددارد.تفکر طالبانی از طرف گروه اول، البته نه آن طالبانی که معروف است. تفکر طالبانی به نوبه خود نوعی تفکر و اندیشه محسوب می شود. تفکر عقب مانده ای که نسبت به زن ها اعمال خشونت می شود و لازم نیست که فرد حتما در بین القاعده و طالبان باشد؛ خیر، ممکن است در ذهن و عمل خیلی از افراد دیگر هم باشد. افرادی که درس نخوانده و با ارزش های اسلامی آشنایی ندارند. افرادی که مرد خانه را مالک و صاحب و ارباب زن می دانند. این تفکر در صدر اسلام هم بوده است. آن زمان که طالبانیسم نبوده. یک نوع تفکر ضد اسلامی و ضدارزشی در بین قبایل عرب بود که زن ها را کالایی قابل خرید و فروش می دانستند و همچنان هم در بین بسیاری از کشور ها در حواشی و در روستاها و مناطق دور افتاده آنها وجوددارد. گمان نمی کنم مخالفت علمای افغانستان با اصل اجرای قانون منع خشونت علیه زنان باشد. زیرا اسلام خشونت بر علیه زنان را منع کرده و هر نوع قانون منع خشونت علیه زنان قانون درستی است. مثلا در بین قبایل و روستاها برخورد خوبی صورت نمی گیرد، ضرب و جرح بیداد می کند، دختر را به زور شوهر می دهند. دختر را با دختر معامله می کنند. بدون این که نظر دختر و پسر را بدانند به عقد و ازدواج هم در می آورند.

 

*این مسائل که خلاف فقه اسلامی است را چگونه توجیه می کنند؟

 

موحد بلخی: این جریان جزو ارزش های قبیله ای ایشان بوده ومشکل اینجاست که خیلی از ارزش های ضد قبیله ای را به نام اسلام مطرح کرده اند. یکی از مشکلات ما،علما و شخصیت ها همین موضوع است که این شبهه را از ذهن مردم خارج سازند. این برخوردها با اسلام مخالف است و دستورات اسلامی این­گونه نیست. مثلا در خانواده ای که سرپرست آن در جنگ شهید می شود، و زن با سه فرزند  بی سرپرست خود اگر حق ازدواج نداشته باشد، نوعی خشونت محسوب می شود و امثال این ها. این برخوردها سنتی و قبیله ای است و ربطی به اسلام و دین ندارد.

 

*یکی از مفاد قانون منع خشونت درباره ی خروج زن از منزل بود. یعنی زن ها می توانند از منزل خارج شوند یا ظاهرا کتک زدن زن را منع کرده بود، ظاهرا علما با این مفاد هم مخالفت کرده بودند. علت  این مخالفت چه بوده است؟

 

موحد بلخی:بعضی از آن موارد مناقض و مخالف با احکام اسلامی است و نه همه آنها. دلیل مخالفت مربوط به آن موارد می شود نه کلیت مطلب.

 

*نکته ی پایانی

 

موحد بلخی: مشکل زن در افغانستان، مشکل زن در کل دنیای اسلام است. یعنی ما همیشه از دو برخورد ناروا و غیر اسلامی ضربه می خوریم یکی برخورد سنتی و بومی است. اسلام قانون و قاعده مشخص دارد. برخورد اسلام، اسلامی است. یک برخورد هم متجددانه و روشن فکرانه و به اصطلاح مدرن است.چه با زنان و چه با مردان. این دو لبه های قیچی در هر کشور اسلامی قابل تبلیغ و اجرا شده است. آتاترک و رضا خان و امان الله خان و پیروان آنها ادامه دارند. فقط  نوع آسیب پذیری ممکن است در هر جامعه ای متفاوت باشد. مهم این است که ما نباید مسائل غیر اسلام را وارد اسلام کنیم، هرچه که باشد. ارزش های اسلامی بسیار روشن و شفاف است. کرامتی را که مرد دارد زن ندارد و کرامتی را که زن دارد مرد ندارد.هر دو در جایگاه خود کریم اند و هردو ضرورت زندگی را تشکیل داده و دو روی یک سکه ی واحد هستند. ما باید برخورد خود را اسلامی کنیم. چون این برخورد ها حکیمانه است و خدای عالم آن را برای انسان ها وضع کرده است و در صورت اجرا، همه ی ما به سعادت دنیا و آخرت خواهیم رسید، بدون اینکه گرفتار مشکلات و نابسامانی های زندگی شویم.

نظرات 1 + ارسال نظر
sina پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:59 ب.ظ

چرا این همه خشونت؟!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد