پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

بررسی پیمان های راهبردی کابل با انگلستان، فرانسه و ایتالیا

بررسی پیمان های راهبردی کابل با انگلستان، فرانسه و ایتالیا

  

بررسی پیمان های راهبردی کابل با انگلستان، فرانسه و ایتالیا

گفتگو با محسن پاک آیین رئیس ستاد افغانستان در وزارت امور خارجه

نگارش IPSC-مرکز بین المللی مطالعات صلح

کابل و پیمان های راهبردی با انگلستان، فرانسه و ایتالیا گفتگو با محسن پاک آیین رئیس ستاد افغانستان در وزارت امور خارجه

فرزاد رمضانی بونش

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

مقدمه: افغانستان قبلا اعلام کرده بود در سال نو میلادی با سه کشور اروپایی پیمان راهبردی درازمدت امضا می کند. این پیمان ها اخیرا در سفر حامد کرزای آینده به کشورهای ایتالیا، فرانسه و انگلستان، در نخستین ماه سال جدید میلادی به امضا رسید و شامل بخش های های مختلفی چون دفاعی و امنیتی، کشاورزی، بهداشت، آموزش و پرورش، آموزش عالی ، فرهنگی و باستان‌شناسی، ایجاد اصلاحات ، ایجاد زیرساخت ها، معادن و است. در این بین برای درک بیشتری از اهداف دولت افغانستان از امضای چنین معاهدات و پیامدهای آن به گفتگویی با آقای محسن پاک آیین کارشناس مسائل افغانستان و رئیس ستاد افغانستان وزارت امور خارجه کشورمان نشسته ایم:

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به اهداف نظامی و امنیتی عقد پیمان های راهبردی دولت کابل با رم، پاریس و لندن در سفر اخیر کرزای به اروپا نگاهی داشته باشیم این اهداف شامل چه مولفه هایی هستند؟

روابط استراتژیک به مفهوم مناسبات ویژه دو یا چند کشور با یکدیگر است و لزوما به معنای انعقاد یک پیمان نظامی نیست، اگرچه می تواند روابط نظامی را نیز پوشش دهد. امضای پیمان های استراتژیک اخیرا مورد توجه سیاستمداران افغانستان قرار گرفته و این کشور در سال جاری چندین پیمان استراتژیک با کشورهای جهان امضا کرده است. چند ماه قبل آقای کرزی با هند پیمان استراتژیک امضا کرد و اخیرا در سفرهای اروپایی خود سندهای همکاری های دوستانه دراز مدت با کشورهای ایتالیا، فرانسه و انگلستان به امضا رساند. در واقع این پیمان ها، همکاری در حوزه های مختلف از جمله سیاسی،اقتصادی، بین المللی، آموزشی، فرهنگی و امنیتی را مطرح کرده است و صرفا یک پیمان نظامی و امنیتی تنها نیست. گذشته از این امضای این اسناد نشانگر روابط دوستانه افغانستان با کشورهای اروپایی است و از این بابت دارای اهمیت می باشد. البته در این پیمانها روند انتقال مسئولیت های امنیتی به افغانستان تا آخر سال ۲۰۱۴ میلادی نیز مورد نظر بوده است. در عین حال از نظر بسیاری از تحلیلگران، هدف مهم دولت افغانستان از امضای پیمان استراتژیک با اروپا را زمینه سازی و آماده سازی افکار عمومی جهت امضای پیمان استراتژیک با آمریکا می باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به در پیش بودن کنفرانس اقتصادی در ماه جولای ۲۰۱۲ توکیو دولت کرزای تا چه حدی تلاش میکند تا با عقد سندهای راهبردی با کشورهای اروپایی تداوم کمکهای اقتصادی به اقتصادی در حال رشد افغانستان را مهیا تر کند؟

 در آذر ماه رییس جمهور افغانستان در کنفرانس بن دوم، خطاب به وزرای خارجه حدود صد کشور جهان گفت کشورش برای تامین امنیت فراگیر و اقتصاد پایدار به حمایت مالی شما نیازمند است. این اظهارات نشان می دهد که یکی از اهداف امضای سندهای راهبردی با کشورهای اروپایی، تداوم کمک های اقتصادی به افغانستان بوده است. گذشته از این با توجه به اینکه مقامات آمریکایی گفته اند کمک مالی ۱۲ میلیارد دلاری واشنگتن پس از سال ۲۰۱۴ به حدود نصف کاهش دهد، انگیزه آقای کرزای برای دریافت کمک مالی از اروپا مضاعف شده است. بر اساس پیمانهای امضا شده در اروپا، دولت ایتالیا پس از ۲۰۱۴ در زمینه های سیاسی، اقتصادی، مبارزه با مواد مخدر، اجرای قوانین، فرهنگی و رسانه ای همکاری خواهد کرد. فرانسه که قبلا ۵۰۰ میلیون دلار به بازسازی افغانستان کمک کرده بود، این کمکها را ادامه خواهد داد. انگلیس هم بر تداوم تعهد مالی خود به افغانستان تاکید کرده است و در مجموع اگر این کشورها به تعهدات خود عمل کنند، افغانستان از کمک های اقتصادی خوبی برخوردار خواهد شد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: دولت کابل با توجه به برگزاری کنفرانس بن در آذرماه گذشته در جریان دهه‌ دگرگونی در افغانستان( سال ۲۰۱۵ تا سال ۲۰۲۵ میلادی) چه نگاهی به همکاریهای متقابل سیاسی با کشورهای متحد اروپایی دارد؟

پس از یک دهه جنگ بی حاصل دیپلمات های کشورهای ذی نفوذ در افغانستان توانستند مهمترین جلسه رایزنی درباره آینده این بحران را در بن برگزار کنند. هنوز خیلی زود است در مورد نتایج ملموس کنفرانس بن صحبت کنیم. در این نشست کشورهای اروپایی برای کمک به آینده با ثبات و توسعه افغانستان اعلام آمادگی کردند اما باید دید که کشورها تا چه میزان به تعهدات خود در آینده عمل می کنند و اصولاً وضعیت امنیتی این کشور در آینده تا چه حد زمینه را برای حضور اقتصادی جامعه بین الملل فراهم خواهد کرد. بر اساس مصوبه بن دو ، قرار شد که نیروهای خارجی از سال ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج شده و به تدریج برقراری امنیت در این کشور را به دست نیروهای امنیتی افغانستان بسپارند. در واقع آمریکا و اروپا قول داده اند که از افغانستان خارج شوند. در این بین اگر اروپا از افغانستان خارج شود، دلیلی برای حضور طولانی آمریکا در افغانستان وجود نخواهد داشت. در واقع پیروزی سیاسی حقیقی برای افغانستان خروج کشورهای ناتو و دخیل شدن مردم افغانستان در تامین امنیت این کشور است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: امضائ پیمان های راهبردی با کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه و ایتالیا تا چه حدی می تواند الگویی برای امضا سایر سندهای استراتژیک با کشورهای دیگر مانند آلمان و استرالیا باشد؟

با توجه به اینکه سیاست امضای پیمان استراتژیک افغانستان با اهداف کسب کمکهای  مالی و مشارکت اقتصادی با کشورهای جهان در دستور کار دولت این کشور است و این موضوع برای دولت افغانستان دارای اولویت است و به نظر میرسد که امضای پیمان هایی دیگر با کشورهای مختلف هم مد نظر باشد. یعنی در واقع این پیمان ها با اروپا می توان سرآغازی برای امضا پیمان با کشورهایی نظیر آلمان و استرالیا، برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز و همچنین آسیایی نظیر ژاپن قرار گیرد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا ممکن است در مورد همسایه های افغانستان هم رویکرد امضائ پیمان های راهبردی مورد توجه دولت کابل باشد؟

 بله. ممکن است این امر هم مورد نظر دولت کابل باشد .

مرکز بین المللی مطالعات صلح: امضائ پیمان های راهبردی با کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه و ایتالیا چه تاثیری روی امضای پیمان استراتژیک میان دولت‌ افغانستان و ایالات متحده امریکا دارد؟

 همانگونه که گفته شد یکی از اهداف دولت افغانستان از امضای پیمان استراتژیک با اروپا زمینه سازی و آماده سازی افکار عمومی جهت امضای پیمان استراتژیک با آمریکا است. این پیمان کاملا با پیمان های امضا شده با اروپا تفاوت دارد و در واقع یک پیمان نظامی، امنیتی است که موجب ابقای پایگاه های نظامی آمریکا در افغانستان خواهد شد. این اقدام نه تنها علتی برای تداوم نظامیگری در افغانستان است بلکه تهدیدی برای کشورهای منطقه بوده و صلح و امنیت در افغانستان و منطقه را به خطر خواهد انداخت.

 

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: به نگاه شما آیا دولت افغانستان تلاش میکند تا با توجه به پیمان های امضا شده با ایتالیا فرانسه و انگلستان حضور غربی ها در افغانستان قانونمند کند و در کنار تامین امنیت دایمی در افغانستان، جلوگیری از خودسری نظامیان خارجی، و توجه به منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور توجه داشته باشد؟

قطعا امضای این پیمان تلاش های دولت افغانستان و کشورهای منطقه برای استقرار صلح در افغانستان را به دلایل زیر تحت تاثیر قرار می دهد:

نخست اینکه ایجاد پایگاه های نظامی خارجی با جهت گیری کلی دولت افغانستان و جامعه جهانی در مسیر تمرکز بر راه حل های صلح آمیز مغایرت دارد.

دوم اینکه ایجاد پایگاه های نظامی خارجی موجب پایداری افراط گرایی در منطقه شده و امکان سرباز گیری افراطیان را افزایش می دهد.

سوم اینکه، تاکنون تروریسم تهدید مشترک کشورهای منطقه و فرا منطقه بوده و در میان این کشورها اجماعی برای مبارزه در این زمینه وجود داشته است. این اجماع با تاکید بر ایجاد پایگاه های نظامی خارجی تضعیف شده و تهدید حضور این پایگاه ها در کنار تهدید ناشی از تروریسم قرار خواهد گرفت و افغانستان تبدیل به تهدید مضاعف برای کشورهای منطقه خواهد شد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: امضای پیمان های استراتژیک افغانستان با کشورهای اروپایی چه تاثیری بر حضور نظامی و سیاسی بیشتر آنان در افغانستان، مخالفت های بیشتر همسایگان افغانستان و  گروه ها و احزاب داخلی دارد؟

اگر پیمان نظامی را اقدامی جهت تقویت بنیه نظامی یک کشور بدانیم، محتوای پیمان های استراتژیک افغانستان با کشورهای اروپایی، نظامی بودن مطلق این پیمان ها را نشان نمی دهد. لذا کشورهای منطقه آن حساسیتی که نسبت به تهدیدات پیمان استراتژیک افغانستان با آمریکا دارند را نسبت به امضای این پیمان با کشورهای دیگر ندارند. البته باید گفت علت حضور برخی از کشورهای غربی در افغانستان ، عمران و آبادانی این کشور نیست، بلکه این کشور ها اهداف مشکوک دیگری را دنبال می کنند. گذشته از این روند ده ساله حضور نیروهای خارجی در افغانستان نیز ، فاقد دستاورد مهمی برای ایجاد صلح و امنیت در این کشور بوده و بیگانگان فاقد اراده و توان لازم برای انجام تعهدات خود چه در عرصه تامین امنیت و چه در حوزه بازسازی افغانستان بوده اند. من معتقدم مردم افغانستان با توجه به غیرت دینی و ملی خود هرگز زیر سلطه بیگانگان نخواهند رفت و سرنوشت آمریکا و پیمان امنیتی این کشور با افغانستان نیز به سرنوشت شوروی سابق خواهد انجامید. البته در کنار سایر مباحث باید اشاره کرد که نگرانی هایی در مورد محتوای قراردادهای استراتژیک افغانستان با متحدان بین المللی اش وجود داشته است. بنابراین وزارت خارجه افغانستان گفته است که تمامی اسناد همکاری که میان افغانستان و متحدان بین المللی اش امضا می شود، قبل از آنکه جنبه اجرایی پیدا کند، باید مورد تایید پارلمان افغانستان قرار گیرد.

جواد بخشی

بیان رخداد

مرکز بین المللی مطالعات  صلح – IPSC

تحولات سیاسی امنیتی افغانستان پس از حمله آمریکا به این کشور و اشغال آن توسط نیروهای ائتلاف، یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در خلال یک دهه گذشته بوده است. دخالت نیروهای ناتو و معضل امنیت پس از سقوط طالبان براین پیچیدگی افزوده است. از اهداف اعلامی نیروهای ناتو در افغانستان ایجاد دولت باثبات در این کشور و سپردن وظیفه امنیت سازی به نیروهای افغانی بود. در همین راستا از سال گذشته اعلام شد که پس از سال ۲۰۱۴ نیروهای ناتو از افغانستان خارج می شوند و وظیفه تامین امنیت را به نیروهای افغان واگذار می کنند. اما سه شنبه گذشته بود که اوباما با سفری غیرمنتظره به افغانستان، قرارداد همکاری استراتژیک را با حامد کرزی به امضا رساند که به آمریکایی ها این حق را می دهد تا زمانی که خطر تروریسم در این کشور وجود دارد در افغانستان بمانند. در این فرصت می خواهیم زوایای مختلف این توافق را بررسی نماییم.

واژگان کلیدی: افغانستان، آمریکا، سند همکاری استراتژیک، تروریسم، امنیت

تحلیل رخداد

بیش از ده سال از آغاز حمله ناتو به افغانستان می گذرد و این باعث شده تا از این جنگ به عنوان طولانی‏ترین جنگ در تاریخ آمریکا، افغانستان و در تاریخ ناتو یاد شود و اولین جنگی است که ناتو نیرو‏های زمینی خود را به کار گرفته و در خارج از محیط اروپا مبادرت به جنگ کرده است. این جنگ، از جنبه‏های مختلفی حائز اهمیت است. برخی جنگ افغانستان را در واقع ادامه تلاش آمریکا برای تثبیت موقعیت خویش، به عنوان تنها ابرقدرت در دوران پس از جنگ سرد تلقی می‏کنند. این جنگ فرصت مناسبی را در اختیار آمریکا قرار داد تا حضور خود را در منطقه ای که محل تلاقی شبه قاره، آسیای مرکزی و خاورمیانه است، را تثبیت نماید. پس از روی کار آمدن دموکراتها در آمریکا، اوباما تلاش داشت تا به جنگ در افغانستان و عراق پایان دهد و اعلام شده بود که به زودی همانند عراق، نیروهای آمریکایی همراه با سایر نیروهای ناتو، خاک افغانستان را ترک خواهند کرد و در حالی که سایر اعضای ناتو به تدریج شروع به خارج کردن سربازان خود هستند، اما گویا آمریکایی ها حاضر نیستند به زودی از این کشور خارج شوند. در همین رابطه بود که بارک اوباما هفته گذشته، سفری به کابل داشت. وی در پایگاه بگرام گفت که باید به جنگ افغانستان، مسوولانه خاتمه داده شود. رئیس جمهوری آمریکا تاکید کرد که کشورش قصد ندارد در افغانستان پایگاه دائمی بسازد. ولی به رغم این موضع گیری، مواد سند همکاری های استراتژیک میان افغانستان و آمریکا پس از نزدیک به یک سال رایزنی و بحث، نهایی شد. قدمهای عملی برای ایجاد روابط استراتژیک در سال ۲۰۰۵ با امضای اعلامیه مشترک روابط استراتژیک توسط روسای جمهوری افغانستان و آمریکا برداشته شد. این اعلامیه در دو مرحله‌ دیگر نیز در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ توسط وزرای خارجه وقت دوکشور، تجدید گردید. با آغاز به کار دوره‌ دوم ریاست جمهوری حامد کرزی و همچنین به قدرت رسیدن ‌باراک اوباما، مذاکرات برای تجدید اعلامیه مشترک سال ۲۰۰۵ و تقویت محتوا و رژیم حقوقی آن سرعت گرفت. آخرین دور این مذاکرات در واشنگتن در ماه سپتامبر ۲۰۱۱ برگزار شد و در آن طرفین در مورد محتوای این سند و همچنین مدت زمان آن به توافقات کلی رسیدند. این سند روابط دو کشور را در چهار حوزه تعریف و تبیین کرده است: الف. همکاری‌های نظامی و امنیتی، ب. کمکهای اقتصادی و توسعه زیربناهای اقتصادی افغانستان، ج. تقویت همکاریهای منطقه‌ای و د. گسترش روابط فرهنگی، اجتماعی و آموزشی.

ابهام در امضای پیمان استراتژیک با آمریکا، تردید همگانی را در افغانستان پدید آورده بود. پیامد این تردید، تأخیر در انعقاد این پیمان را با خود داشت. آمریکا قصد داشت که با هماهنگ سازی افکار عمومی در افغانستان، انعقاد این پیمان را سرعت ببخشد و شاید بتوان تحرکات اخیر طالبان در چند شهر افغانستان را به عنوان زمینه سازی برای تمدید حضور آمریکا و بهانه مناسبی برای متاثر ساختن اذهان عمومی و قبولاندن اینکه امنیت در این کشور نیاز به حضور سربازان آمریکایی دارد، دانست. برخی از تحلیل گران این ایده را که حملات هفته های اخیر که به نوبه خود شدید ترین حملات در افغانستان طی ۶ ماه گذشته تلقی می شد با هدایت آمریکایی ها انجام می گرفت تا واشنگتن بتواند با ناامن نشان دادن اوضاع حضور خود را در افغانستان تداوم بخشد به عبارتی نیاز افغانها به سربازان آمریکایی را ایجاد کند، مردود می دانستند. با این وجود حتی اگر به این فرضیه نیز اعتقادی نداشته باشیم اما نمی توان این نکته را نادیده گرفت که اقدامات اخیر طالبان فرصت مناسبی را در اختیار آمریکایی ها قرار داد تا با استفاده از این فرصت و زمینه سازی ذهنی لازم، مردم را به طور عینی در برابر حضور دوباره طالبان و یا ادامه حضور آمریکا قرار دهد و با توجه به این نکته که مخالفتهای بسیاری با بازگشت مجدد طالبان به قدرت در بین مردم افغانستان وجود دارد، شاید بتوان نتیجه گرفت که آنها ناخواسته تداوم حضور نیروهای آمریکایی را بر حضور دوباره طالبان ترجیح می دهند.

جدای از این مسایل، واکنش مقامات دولتی در افغانستان نیز به نوبه خود جالب بود. موضعی که حکایت از این دارد، مسئولان افغانستان از امضای این سند همکاری رضایت کامل دارند. حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در مراسم امضای سند همکاری گفت: “امروز ما سند مهم و تاریخی را به امضا می رسانیم، امضای این سند در حقیقت فصل جدیدی را در روابط میان دو کشور می گشاید با امضای این سند فصل ده سال گذشته بسته می شود و فصل جدید روابط دوستانه و مساوی باز می شود”. حامد کرزی همچنین تاکید کرده است که: “امضای سند همکاری های استراتژیک بین افغانستان و آمریکا، تهدیدی را متوجه کشور سومی از جمله همسایه های افغانستان نمی کند”. رئیس جمهور افغانستان تاکید کرد که امضای این سند باعث ثبات، ترقی و رفاه در منطقه خواهد شد.

درباره هدف آمریکا از امضای این سند همکاری نیز برخی از تحلیلگران می گویند که علاوه برخواست آنها برای حضور دایمی در افغانستان و متاثر ساختن رقبای بین المللی و منطقه ای آمریکا، رئیس جمهوری آمریکا در سالی که انتخابات ریاست جمهوری را در پیش رو دارد تلاش دارد تا به مردم کشورش اطمینان دهد که جنگ افغانستان در حال تمام شدن است تا به این ترتیب برگ برنده دیگری را دربرابر رقبای جمهوری خواه خود داشته باشد و نیز به مقامات و مردم افغانستان هم بگوید تا زمانی که طالبان به فعالیت می پردازد، همراه آنهاست.

براساس آخرین نسخه از معاهده نامه، تعهدات افغانستان در برابرآمریکا بدین قرارند:

۱ـ حضور طولانی مدت آمریکا

۲ـ حق استفاده از سرتاسر قلمرو افغانستان

۳ـ تعریف گسترده از نیروهای آمریکایی

۴ـ اصل بودن قوانین آمریکا در انجام عملیات نظامی

۵ـ مدیریت و فرماندهی آمریکا در عملیات نظامی

۶ـ حق آمریکا برای انجام عملیات نظامی بدون آگاهی و اطلاع دولت افغانستان

۷ـ واگذاری پایگاه های نظامی عمده ی افغانستان به آمریکا

۸ـ مالکیت آمریکا بر اموال منقول و غیر منقول مورد استفاده در افغانستان

۹ـ حاکمیت آمریکا بر حریم هوایی افغانستان

۱۰ـ معافیت مالیاتی و معاف بودن از بازرسی دولت افغانستان

۱۱ـ سلطه آمریکا بر شبکه مخابراتی افغانستان

۱۲ـ اعطای حق کاپیتولاسیون به نیروهای آمریکا

بدین ترتیب، محتوی اصلی این معاهده، توسعه حاکمیت آمریکا براین کشور است و بنا به گفته برخی از تحلیلگران، نقض صریح حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان است. علاوه بر این، در متن این معاهده، تصریح شده است، آمریکا تا زمانی در افغانستان می ماند که تروریزم بین المللی هیچگاه جهان را از خاک افغانستان مورد تهدید قرار ندهد و این یعنی اینکه احتمال دارد آمریکا تا سال ها به بهانه وجود تروریسم، در افغانستان بماند.

با امضای این توافق بین آمریکا و افغانستان باید شاهد گسترش رقابت بین کشورهای منطقه با آمریکا باشیم زیرا حضور نیروهای آمریکا در این کشور به نوعی حوزه امنیت کشورهایی چون روسیه و چین را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و آنها نیز به نوبه خود تلاش خواهند نمود که حضور فعال تری در افغانستان داشته باشند و این باعث افزایش رقابتها و ایجاد تنش در این کشور به صورت خاص و در کل منطقه به صورت عام می شود.

 

دورنمای رخداد:

واقعیت این است که آمریکا با مفهوم “مبارزه علیه تروریزم” خودش را بر افغانستان تحمیل کرد واینک بر آنست که با مفهوم حقوقی”معاهده استراتژیک” حضور دایمی خودش را بر افغانستان مشروعیت ببخشد. این استراتژی در واقع استراتژی تحکیم اشغال افغانستان و گسترش جنگ در اطراف افغانستان است و در اصل نوعی تحکیم و گسترش، استراتژی است که از زمان بوش در افغانستان دنبال شده بود. مقابله با تهدیدات امنیتی در قدم نخست مستلزم تدوین یک استراتیژی دقیق امنیتی متناسب با اوضاع مشخص افغانستان است و حضور دایمی و ایجاد پایگاه های نظامی توسط آمریکا در خاک این کشور نمی تواند امنیت باثباتی را در افغانستان ایجاد کند. برخی از کارشناسان مسایل افغانستان معتقدند که، ساختار این معاهده نامه به گونه ای است که این پیمان خود یک بحران استراتژیک برای افغانستان است و نمی تواند یک راه حل استراتژیک درباره برقراری و حفظ امنیت و ثبات در این کشور باشد.

به هرحال توانایی افغانستان در غلبه بر انبوهی از مشکلات و استفاده از فرصتهای داخلی و بیرونی مستلزم اتخاذ و پیاده کردن سیاست‌های عقلانی و انتخاب‌های استراتژیک می‌باشد و مسئولین این کشور باید متوجه این موضوع باشند که شاید بتوان با اتکای به کمک و حضور نیروهای نظامی غربی، امنیت موقتی را در افغانستان برقرار کرد ولی در بلند مدت برقراری ثبات و امنیت پایدار نیازمند اتخاذ راه کارهای داخلی و خروج نیروهای نظامی سایر کشورها است.

بررسی پیمان استراتژیک ایالات متحده و افغانستان

نگارش IPSC-مرکز بین المللی مطالعات صلح در بهمن ۵, ۱۳۹۰ – ۹:۰۹ ق.ظ

بررسی پیمان استراتژیک ایالات متحده و افغانستان

.

 

محمد بهرامی

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بیان رخداد

 

حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان در مراسم گشایش لویه جرگه که با هدف گفتگو و تبادل نظر در مورد انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده و مذاکرات مربوط به صلح با طالبان برگزار شد، عمده تمرکز سخنان خود را بر موضوع پیمان استراتژیک میان دو کشور قرار داد و به نوعی می‌توان گفت که این نشست عمدتاً در راستای تصمیم‌گیری در مورد روابط راهبردی ایالات متحده و افغانستان برگزار شد. گر چه از نظر قانونی حامد کرزای به منظور انعقاد پیمان استراتژیک نیازی به کسب اجازه از لویه جرگه ندارد اما در صورت کسب رضایت مقامات لویه جرگه، کرزای می‌تواند در مذاکرات با ایالات متحده مشروعیت لازم را به منظور سیاست خود که در راستای همکاری با ایالات متحده است ایجاد کند. اهمیت این پیمان استراتژیک از آن روست که نه تنها بر منافع و امنیت دو کشور مذکور بلکه بر منافع سایر بازیگران منطقه‌ای و بین المللی نیز به گونه ای تاثیرگذار خواهد بود. در این مقاله سعی می شود با بررسی پیمان استراتژیک میان ایالات متحده و افغانستان به ماهیت و اهدف استراتژیک و راهبردی دو کشور که از طریق انعقاد پیمان استراتژیک در صدد دستیابی به آن هستند گریزی بزنیم.

 

تبیین رخداد

 

در این قسمت ابتدا نگاهی اجمالی به شروط افغانستان در انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده خواهیم داشت. سپس منافع و اهداف مورد نظر افغانستان که آن را در پیمان استراتژیک با ایالات متحده جستجو می‌کند مورد بررسی قرار می‌گیرد. در پایان نیز منافع سیاسی، اقتصادی که ایالات متحده از پیمان استراتژیک با افغانستان در صدد دستیابی به آن است مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

الف) شروط افغانستان برای انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده

 

پس از حمله نیروهای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ که با هدف مبارزه با تروریسم و از میان برداشتن طالبان صورت گرفت، امید به ایجاد یک دولت قوی و مردمی وپایان یافتن جنگ‌های داخلی در کشور جنگ زده افغانستان در میان مردم قوت گرفت. اما گذشت زمان نشان داد که افغانستان علیرغم حضور نیروهای خارجی  همچنان با چالش‌های بسیاری دست به گریبان است. افزایش اقدامات تروریستی، گسترش فقر و بیکاری، فقدان یک دولت قوی متمرکز تنها بخشی از مشکلات افغانستان هستند که زمینه‌ها و بستر مناسبی را برای قدرت‌های فرا‌منطقه‌ای  ایجاد کرده تا با پی گیری منافع خود در افغانستان این کشور را به میدان رقابت‌های آشکار و پنهان خود تبدیل کنند. با درک چنین شرایطی است که حامد کرزای و دولت افغانستان در صدد انعقاد پیمان‌ استراتژیک با قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برآمده است. پیمانی که در صورت انعقاد می‌تواند منافع ملی ایالات متحده در منطقه و به‌خصوص منافع و اهداف این کشور در آسیای مرکزی را تأمین و از دغدغه‌های امنیتی این کشور به‌خصوص در مورد مسئله جنبش‌ها و گرایش‌های افراطی در پاکستان هسته‌ای بکاهد. با درک چنین منافع مشترکی است که رئیس جمهور افغانستان اشتیاق خود را به منظور انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده اعلام می‌کند. او اظهار داشت:« ما خواهان مشارکت استراتژیک هستیم، اما شروطی برای این مشارکت داریم. کرزای این سخنان را در افتتاحیه لویه جرگه یا شورای عالی افغانستان مطرح کرد. شروط کرزای عبارت بودند از:

 

۱-   توقف عملیات شبانه نیروهای خارجی در افغانستان

 

کرزای می گوید که سربازان امریکایی شهروندان افغانی را در عملیات های شبانه تهدید می‌کنند، گویی آنها شورشی هستند و این برای جامعه بسیار محافظه کار افغانستان به منزله توهین به حریم خصوصی محسوب می‌شود. کرزای گفت: شهروندان افغانستان اگر فکر کنند سربازان امریکایی ممکن است نیمه شب به خانه های آنها حمله کنند نمی توانند احساس امنیت کنند. تا کنون شرایط کرزای برای مقامات امریکا غیر قابل قبول بوده و هیچ نشانه ای دال بر تمایل نیروهای ائتلاف مبنی بر توقف حملات شبانه وجود ندارد. بر اساس ارزیابی نیروهای ائتلاف بطور میانگین ۱۲ عملیات در هر شب در افغانستان صورت می گیرد. سخنگوی نیروهای ائتلاف اظهار داشت که بیش از ۸۵ درصد عملیات‌های شبانه بدون شلیک حتی یک گلوله صورت می گیرد و این امن ترین روش در میان سایر روش‌های دیگر است. تلفات غیر نظامیان در طول عملیات شبانه کمتر از یک درصد تمام تلفات غیر نظامیان بوده است.

 

۲- از میان برداشتن زندان‌های بین المللی در این کشور و واگذاری بازداشت‌گاه‌های موجود در افغانستان به نیروهای افغان و از میان برداشتن ادارات موازی با حکومت افغانستان. در واقع اصل اساسی که در شروط کرزای نهفته است احترام به حاکمیت ملی افغانستان از طرف نیروهای خارجی حاضر در این کشور است.

 

ب) اهداف افغانستان در پیمان استراتژیک با ایالات متحده

 

۱- تثبیت موقعیت حکومت مرکزی و کاستن از نقش بازیگران مخرب خارجی: یکی از مشکلات اصلی دولت افغانستان فعالیت گروه‌های افراطی و تروریستی در این کشور است. طالبان و شاخه نظامی آن القاعده هنوز هم در افغانستان فعالیت می‌کند و بسیاری از رهبران آن در شرق این کشور و در نزدیکی پاکستان حضور دارند و همواره دولت مرکزی را به چالش کشیده و آن را فاقد مشروعیت می‌دانند. در واقع نگرانی اصلی دولت افغانستان، خروج نیروهای بین المللی تحت رهبری آمریکا از افغانستان در پایان سال ۲۰۱۴ است که می‌تواند موجب قدرت یافتن مجدد طالبان در این کشور شود. روندی که حتی می‌تواند منجر به سقوط دولت مرکزی و جنگ داخلی در این کشور شود، بخصوص که دولت افغانستان از دخالت و حمایت پاکستان از طالبان و تمایل آنها برای افزایش نقش گروه‌های تندرو در این کشور که در راستای سیاست رقابت با هند در منطقه قابل ارزیابی است آگاهی دارد. حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان در قالب پیمان استراتژیک از چند جنبه می‌تواند به اهداف این کشور در جهت ایجاد و استقرار صلح و ثبات کمک کند. پیش از هر چیز وجود نیروهای نظامی آمریکا در افانستان که هنوز هم دستخوش خشونت گروه‌های تندرو و تروریست قرار دارد به منظور تقویت پایه‌های حکومت مرکزی حیاتی به شمار می رود. از سوی دیگر یکی از چالش‌های اصلی افغانستان با بحران اقتصادی دست به گریبان است، لذا سعی دارد با ایجاد منافع و علایق مشترک با قدرت فرا‌منطقه‌ای چون ایالات متحده از کمک‌های اقتصادی این کشور برخوردار گردد. سیاستی که ایالات متحده در قبال متحدین استراتژیک خود مانند مصر دورة مبارک، پاکستان و اسرائیل پی گیری کرده است.

 

۲-   جذب سرمایه‌های خارجی و پیشبرد پروژه‌های زیربنایی

 

 کرزای در مراسم گشایش لویی جرگه اظهار داشت:«مسئله‌ای سرنوشت ساز که در پیش روی افغانستان قرار دارد  عبارتست از این که زمانی که نیروهای خارجی خاک افغانستان را تر ک می کنند آیا این کشور توان نگهداری خود را دارد؟ آیا می‌تواند همچنان به جذب کمک‌های مالی امیدوار باشد و یا با رفتن آنها از افغانستان، این کشور فراموش خواهد شد؟ این سخنان نشان می‌دهد که یکی از اهداف اصلی افغانستان از انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده جذب سرمایه‌های خارجی در این کشور است به خصوص اینکه افغانستان مذاکراتی در خصوص امضای موافقت نامه استراتژیک با فرانسه، استرالیا، برتانیا و اتحادیه اروپا آغاز کرده است. در واقع دولتمردان افغانستان بر این اعتقادند که پیمان استراتژیک با قدرت‌های فرا‌منطقه‌ای افغانستان را به متحد منطقه‌ای تبدیل می‌کند و در این راستا این موضوع شرایط مناسبی برای تمایل دولت‌های خارجی به منظور سرمایه‌گذاری در این کشور فراهم می‌آورد. به عبارت دیگر یکی از شروط لازم جذب سرمایه وجود امنیت و ثبات در کشور دریافت کنندة سرمایه و پایین بودن ریسک سرمایه‌گذاری است. با این نگاه می‌توان گفت پیمان استراتژیک موجب تقویت ثبات و امنیت در افغانستان شده و در نهایت زمینه جذب سرمایه‌های لازم را مهیا می‌کند.

 

 خلاصة سخن آنکه می‌توان گفت افغانستان دوران دشورای را در حیات سیاسی خود تجربه می‌کند، افراط گرایی، عدم وجود دموکراسی، تروریسم، مشکلات اقتصادی و جنگ داخلی، نبود سرمایه لازم و نیاز حیاتی این کشور به جذب سرمایه های خارجی جهت رشد و توسعه پروژه‌های عمرانی، نگرانی از حفط امنیت و یکپارچگی افغانستان از دلایل اصلی افغانستان برای امضای پیمان استراتژیک با ایالات متحده است. در واقع بهبود امنیت و رشد اقتصادی از دغدغه های اصلی افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو و ایالات متحده است.

 

ج) اهداف و منافع ایالات متحده در پیمان استراتژیک با افغانستان

 

گرچه ایالات متحده هدف حمله نظامی به افغانستان را از میان برداشتن طالبان و مبارزه با تروریسم اعلام کرد اما واقعیت امر حکایت از منافع و اهداف بلند مدت ایالات متحده دارد. به واقع ایالات متحده در حمله به افغانستان و حضور در این کشور ۲ هدف کوتاه و بلند مدت را دنبال می‌‌کند. هدف کوتاه مدت همان هدفی است که امریکا از آن به عنوان دلیل اصلی حضور در منطقه یاد می کند و آن عبارتست از مبارزه با القاعده و گروه های طالبان و جهادی که در حال حاضر در جریان است. اما هدف اصلی ایالات متحده از حضور در افغانستان، منافع امنیتی، اقتصادی این کشور در آسیای مرکزی و جنوبی است که عبارتند از:

 

۱- منافع اقتصادی ایالات متحده در آسیای مرکزی

 

گرچه نفت و گاز دلیل حمله ایالات متحده به افغانستان نبوده است اما افغانستان جایگاه مهم و کلیدی در برنامه های ایالات متحده برای حفظ کنترل بر بخش عظیمی از ذخایر نفت و گاز محصور در خشکی آسیای مرکزی دارد. در مورد میدان های نفتی و گازی ترکمنستان که در شمال افغانستان قرار دارد حدود یک دهه است که ایالات متحده بطور جدی برنامه هایی از طرف گروه های تجاری برای خط لوله نفتی از ترکمنستان به دریای عرب از طریق افغانستان و خط لوله گاز از ترکمنستان و افغانستان به پاکستان مطرح کرده است. یک چنین خط لوله‌ای برای منافع ایالات متحده به چند دلیل از اهمیت برخوردار است: خارج کردن دولت‌های نفتی آسیای مرکزی از حوزه نفوذ روسیه و تقویت جایگاه ایالات متحده در منطقه، جلوگیری از گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران با جلوگیری از پیوند گازی ترکمنستان-ایران و خنثی کردن طرح خط لوله نفتی ترکمنستان- ایران برای دریای عرب (در شمال شرقی اقیانوس هند، میان شبه‌جزیره عربستان و هندوستان) ، تنوع بخشیدن به منابع نفت و گاز ایالات متحده و از طریق آن افزایش منابع تولید، کمک به پایین نگه داشتن قیمت، عاید کردن سود برای کمپانی های ساختمانی ونفتی، فراهم کردن پایه ای برای رونق اقتصادی مورد نیاز در منطقه که می تواند پایه ای باشد برای ثبات سیاسی.

 

۲- منافع سیاسی- امنیتی ایالات متحده در افغانستان

 

یکی از اهداف اصلی ایالات متحده  از حضور در افغانستان اعمال فشار به چین و روسیه و جلوگیری از افزایش نفوذ و نقش این کشورها در تحولات آسیای مرکزی و خاورمیانه است. در واقع ایالات متحده نگران از نزدیکی بیشتر چین، روسیه است که در صورت ایجاد یک بلوک قدرت می‌تواند موازنه قدرت را به ضرر ایالات متحده به هم بزند.

 

ایالات متحده به افغانستان به عنوان دروازه آسیای مرکزی می‌نگرد. ایالات متحده منافع خود را در افغانستان صرفاً در دراز مدت می‌بیند. به عبارت دیگر دستیابی ایالات متحده به اهداف مورد نظر نیازمند حضور پایدار و مداوم در افغانستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی است. رد پای گفتمان رقابت میان تمدن‌ها به منظور حصول اهداف اقتصادی و نظامی همچنان در سیاست خارجی ایالات متحده به چشم می‌خورد. از این منظر منافع و ارزش های تمدن های آسیایی و روسی موجب شده تا ایالات متحده نسبت به قدرت یابی این کشورها با دیده تردید بنگرد و راهکارهایی را جهت مقابله با افزایش قدرت و نفوذ این کشورها بیابد، حضور نظامی در مناطق استراتژیک، یکی از سیاست های اصلی ایالات متحده در این زمینه است. در این میان آسیای مرکزی نقش مهمی ایفا می کند و افغانستان به مثابه دروازه آسیای مرکزی توجه سیاستگذاران امریکایی را به خود جلب کرده است. از این رهگذر است که ایالات متحده از بسیاری از بحران ها به عنوان ابزاری برای افزایش نقش خود و مهار سایر قدرت‌هایی که بطور بالقوه رقیب ایالات متحده به شمار می روند بهره می گیرد و در حال حاضر انعقاد پیمان استراتژیک میان ایالات متحده و افغانستان بار دیگر این فرصت را در اختیار دولتمردان امریکایی قرار می‌دهد تا با بهره‌گیری از وضعیت نه چندان مناسب افغانستان در جهت پیشبرد اهداف و سیاست‌های کلان خود حرکت کنند.

 

دورنمای رخداد

 

یکی از دلایل اصلی تمایل افغانستان مبنی بر تداوم حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان نگرانی این کشور از گسترش ناآرامی و افزایش قدرت طالبان در این کشور است. این در حالی است که بر خلاف ادعای نیروهای ائتلاف مبنی بر کاهش اقدامات تروریستی و خشونت آمیز در افغانستان نگاهی اجمالی به سیر حوادث در این کشور نشان دهنده سیر سعودی خشونت در افغانستان در سال جاری بوده است. بر اساس گزارش سازمان ملل میانگین تعداد حوادث خشونت آمیز ماهیانه در هشت ماه نخست امسال ۳۹ درصد بیش از دوره مشابه سال گذشته بوده است. بسیاری از این خشونت‌ها در نتیجه مین‌ها و بمب های زمینی شورشیان طالبان بوده که موجب کشته شدن غیرنظامیان شده است. بنابراین به نظر می‌رسد که پیمان استراتژیک مد نظر مقامات افغان عمدتاً در راستای اهداف و منافع ایالات متحده خواهد بود و فرصت و زمینه‌های لازم را در اختیار تصمیم‌گیران و سیاستگذران امریکایی قرار می‌دهد تا اهداف و منافع خود در آسیای مرکزی، سیاست حضور در منطقه و از طریق آن اعمال فشار بر چین، روسیه و سایر قدرت های منطقه‌ای از جمله ایران را با حضور در افغانستان دنبال کنند، در واقع ایالات متحده سیاست‌های مداخله‌جویانه خود در منطقه را با تکیه بر پیمان استراتژیک با افغانستان می‌تواند توجیه کند. اما نکیه قابل توجه در این میان این است که افغانستان برای حفظ امنیت پایدار بیش از هر چیزی نیاز به همکاری و برقراری روابط استراتژیک با کشورهای همسایه خود دارد که می‌توانند به حفظ و افزایش امنیت و پیشرفت اقتصادی این کشور کمک کنند، موضوعی که همکاری استراتژیک ایالات متحده و افغانستان در چارچوب پیمان استراتژیک دورنمای آن را تیره و تار خواهد کرد.

 

نگرانی ایران از پیمان راهبردی آمریکا و افغانستان طبیعی است

چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۷

نامه الکترونیک      چاپ  PDF 

 

پیشکسوت: اینکه این پیمان چه وضعیتی در منطقه ایجاد خواهد کرد بستگی به برداشت کشورهای منطقه از این پیمان دارد. کشورهایی نظیر پاکستان، ایران، چین و روسیه از این پیمان نگران هستند چرا که شاید یکی از اهداف آمریکا از این پیمان تاثیرگذاری بر محیط منطقه ای باشد. گفت و گوی پیشکسوت با نوذر شفیعی استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل سیاسی

 

 

 

پیمان استراتژیک امریکا و افغانستان در راستای چه عواملی به وجود آمد و  بر اساس چه خواست و مشکلات و مسائلی طرفین ترغیب به امضای چنین پیمانی شدند؟

 

پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستان در واقع برآیند مجموعه ای از اتفاقاتی است که از سال 2001 تا الان رخ داده است. یکی از این اتفاقات مداخله نظامی ایالات متحده آمریکا در افغانستان بوده که بعد از گذشت 11 سال از این اتفاق نتایج مطلوبی که باید در خصوص استقرار صلح در افغانستان بدست می آمد حاصل نشد.

 

نکته دوم این است که در طول این سال ها بر تعداد تلفات نیروهای آمریکایی افزوده شده و امریکا سعی کرده بار مسئولیت را بین  کشورهای مختلف تقسیم کند. بنابراین افزایش تلفات نیروهای غربی فشاری را درون این کشورها علیه حکومت ها به وجود آورده که این موضوع در ایالات متحده آمریکا بیشتر نمود پیدا کرده است. نکته سوم این است که به دلیل اینکه این حضور نتایج مثبت و چشمگیری نداشته و در عین حال بعضی از پیامدهای منفی را هم بهمراه داشته است نوعی فشار افکار عمومی در داخل جامعه افغانستان نسبت به حضور آمریکا دراین منطقه را ایجاد کرده است.

 

به نظر شما عقد چنین پیمانی حاصل و نتیجه این مسائل است؟

 

به نظر من مجموعه و برآیند این مسائل، امریکا را وادار به تصمیم گیری برای خروج از افغانستان تا سال 2014 کرد؛ اما این خروج اگر بخواهد به این شکل اتفاق بیافتد برای آمریکا یک خروج توام با موفقیت و رضایت نخواهد بود بلکه خروجی از سر اجبار است.

 

لذا آمریکا تصمیم گرفت گزینه ای را در دستور کار قرار دهد که ضمن ماندگاری و تدوام نیروها در افغانستان به نوعی زمینه ها و مشروعیت های لازم را در زمینه خروج از این کشور  فراهم کنند.

 

آیا تنها گزینه برای خروج موفقیت آمیز امریکا از افغانستان همین پیمان راهبردی بود ؟

 

انعقاد پیمان راهبردی با افغانستان یکی از بهترین گزینه هایی بود که آمریکا می توانست برای یک خروج فعالانه در نظر بگیرد.

 

فکر می کنید تاثیرات و نتایجی که انعقاد چنین پیمانی در منطقه و برای کشورهای همسایه افغانستان در بر خواهد داشت چیست؟

 

اینکه این پیمان چه وضعیتی در منطقه ایجاد خواهد کرد بستگی به برداشت کشورهای منطقه از این پیمان دارد. کشورهایی نظیر پاکستان، ایران، چین و روسیه از این پیمان نگران هستند چرا که شاید یکی از اهداف آمریکا از این پیمان تاثیرگذاری بر محیط منطقه ای باشد؛

 

درباره برخی قدرت های منطقه ای که روابط گرمی با آمریکا ندارند، این پیمان می تواند تاثیر و پیامدهای نگران کننده ای داشته باشد. در مجموع با توجه به اینکه هنوز اضلاع این پیمان بخصوص بخش های محرمانه آن مشخص نشده است نمی توان تحلیل قاطعی ارائه کرد، اما از فحوای کلام این گونه بر می آید که آمریکایی ها در برخورد با تهدیداتی که متوجه افغانستان هست با این کشور همکاری خواهند کرد. اما اینکه چه چیزی در تفسیر امریکا تهدید محسوب می شود نیز در این راستا حائز اهمیت است.

 

آیا تفسیر آمریکا از تهدید می تواند گریبانگیر کشورهای همسایه افغانستان باشد؟ ایا این نوع تفسیر تهدیدی برای کشورهای منطقه هست یا خیر؟

 

تفسیر آمریکا از تهدید برای افغانستان می تواند جنبه وسیع و منطقه ای به خود گیرد و شاید بتواند روابط و تعامل افغانستان با کشورهای منطقه را نیز دستخوش تغییراتی کند و برای آنان تهدیداتی ایجاد کند و در شرایطی ایالات متحده را وادارا به مداخله کند.

 

فکر می کنید نوع رفتار ایران در عرصه بین الملل در راستای انعقاد چنین پیمانی باید چگونه باشد؟

در شرایط فعلی و بر اساس موازنه بین المللی هر کشوری به اعتبار خاک سرزمینی که دارد می تواند با سایر کشورها وارد تعاملات مختلف شود و یکی از این تعاملات بحث نظامی است. لذا به لحاظ حقوقی و بین المللی هیچ کشوری حق ندارد در خصوص پیمان های میان دو کشور اظهار نظر کند مگر اینکه آن پیمان به طور مشخص در مورد کشور ثالث باشد.

در مورد این پیمان راهبردی تفسیرهای مختلفی وجود دارد اینکه آیا چنین پیمانی لزوما می تواند برای کشورهای منطقه تهدید محسوب شود یا خیر مسئله ای ست که تا روشن شدن مفاد پیمان قابل تحلیل نیست.

وجه دیگر این موضوع در رفتار بین الملل، نوع اخلاق  بین المللی است. در این راستا رهبری یک کشور نباید نسبت به کشورهای دیگر به خصوص همسایگان رفتاری از خود نشان دهد که موجب رنجش خاطر یا سوء ظن کشورهای همسایه شود.

پیمان راهبردی آمریکا و افغانستان هم نگرانی هایی دراین راستا را برای کشورهای همسایه در منطقه ایجاد می کند که البته این نوع نگرانی ها بی مورد نیست.

 

این حضور می تواند تاثیرات منفی در منطقه داشته باشد و از این منظر شاید بتوان نگرانی کشورهای منطقه از جمله ایران را امری طبیعی تلقی کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد