پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

افغانستان، پاره تن وطن

افغانستان، پاره تن وطن

نویسنده: علی ابوطالبی

 



بعد از این‌که مطالبی درباره «مبحث افغانی‌ها» منتشر شد، علی ابوطالبی در یکی از گروههای فیسبوکی حامی احمدی نژادی نکاتی نوشت که می خوانید:

 

یک) اگر بخواهم دو اصطلاح نژادپرستی و شوونیسم را با کمترین کلمات تعریف کنم، باید عرض کنم:

نژادپرستی یعنی اهمیت‌دادن به ترکیب ژن‌های یک انسان؛ و شوونیسم یعنی اهمیت‌دادن به محل جغرافیایی زادگاه او؛ و این هر دو از منظر شرع مقدس اسلام اموری‌ست بی‌اعتبار و بی‌ارزش، چراکه به فرموده‌ی حضرت حق، ملاک برتری انسان‌ها تقوا و خرد و پیشتازی‌شان در اطاعت و اجرای امر الله است، و لاغیر.

 

دو) یکی از ترفندهای بورژوازی برای نگه‌داشتن دستمزدها در پایین‌ترین سطح ممکن، ایجاد لشکر بیکاران و تفرقه‌افکنی بین صفوف زحمتکشان است (به هر وسیله‌ی در دسترس، از ایجاد تفرقه‌ی مذهبی گرفته تا نفرت‌پراکنی قومی و ملیتی) و این تفرقه را به طرق گوناگون تئوریزه می‌کند. یکی از این تئوری‌ها «صدور بیکاری» یا به بیان ساده «کارگرای خارجی رو بریزین بیرون» است.

این نظریه همواره از شعارهای داغ سیاسیون راستگرای افراطی در اروپاست، اما نکته این است که خودشان هم می‌دانند این ترهات فقط به کار ایام انتخابات می‌آید و برای تداوم چاپیدن خلق الله، ناچارند خیل عظیم کارگران خارجی را (که معمولاً و عموماً با کمترین دستمزد کار می‌کنند و از حداقل حقوق مدنی و اجتماعی هم برخوردار نیستند) در بازار کار حفظ کنند.

سه) یکی از وجوه عدالت‌خواهی این است که بگذاریم هر انسانی (هر انسانی) خود برای مقدراتش تصمیم بگیرد. قیم‌مآبی نسبتی با عدالت‌خواهی ندارد.

چهار) یکی از شگردهای بورژوازی برای توجیه نکبتی که به خلایق تحمیل کرده، ترویج بیگانه‌ستیزی و بیگانه‌هراسی است؛ بدین معنا که عامل بسیاری از ناهنجاری‌ها و معضلات اجتماعی را اقلیت‌های قومی (مهاجر یا بومی) معرفی می‌کند.

در مورد برادران و خواهران افغانستانی، توجه به این نکته ضروری است که حتی اگر میزان جرم و جنایت در میان این اقلیت ۲ میلیون نفری بالا باشد (که بنده هیچ آمار متقن و جامعی در این زمینه ندیده‌ام) باید توجه داشت که از نامهربانی جامعه‌ی ایران با این قوم بلاکشیده غیر از این هم نباید انتظار داشت. وقتی مردمی از بدیهی‌ترین حقوق اولیه محروم و از تأمین کمترین لوازم یک زندگی شایسته عاجز باشند، اگر نتیجه جز این باشد باید تعجب کرد. این ناهنجاری‌ها را باید جور دیگری چاره کرد؛ اخراج دردی از ایران و ایرانی دوا نمی‌کند.

دولت بهار

(تکمله: تعداد ایرانیان مقیم مالزی بسیار کمتر از ۲ میلیون نفر است، اما در بسیاری از جنایات و تخلفات عمده مثل قتل و قاچاق مواد مخدر در این کشور، رد پای همین تعداد اندک «هموطنان» آریایی ـ اهورایی ما دیده می‌شود؛ آیا سزاست درباره‌ی عموم مردم ایران براساس همین معدود متخلفان و جنایتکاران قضاوت شود؟)

 

پنج) مرزهای سیاسی کنونی، به‌ویژه در منطقه‌ی ما، عمدتاً دستپخت استعمار پیر است. ترویج ناسیونالیسم و قوم‌پرستی منبعث از آن (که تأکید می‌کنم هیچ نسبتی با حُب وطن ندارد و کاملاً جعلی است) از ابزارهای تثبیت این مرزهاست. ازقضا، «مکتب ایران» در تضاد اصلی و عمده با همین مرزهاست که می‌درخشد و بر دل‌ها اثر می‌کند. به گمانم عده‌ای از مخالفان این مکتب اصیل، بهتر از بسیاری از ما عدالت‌خواهان می‌دانند دامنه‌ی نفوذ آن در دل‌ها چقدر است. در مکتب ایران، افغانستان پاره‌ای از «وطن» است؛ و این هیچ دخلی به ایدئولوژی آریامهری «هخامنشیسم» ندارد البته.

شش) به سهم خودم، از ساحت مقدس حضرت صاحب الأمر پوزش می‌طلبم که ما مدعیان عدالت‌خواهی و انقلاب مهدوی، آن‌قدر کم کار کرده‌ایم، آن قدر کم خوانده‌ایم، آن‌قدر پرت بوده‌ایم، که امروز، در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ جنبش عدالت‌خواهی، باید بنشینیم و درباره‌ی این بحث کنیم که اگر برادران و خواهران افغانستانی‌مان را از کشور امام زمان اخراج کنیم، ایران گلستان می‌شود یا نه.

 

اللهم عجل لولیک الفرج...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد