پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

پیام دایکندی

دایکندی یعنی سرزمین دلیر مردان

گفتگو با عبدالحق شفق، والی ولایت دایکندی

این گفتگو  توسط صدای شهروند با عبدالحق شفق در ساعاتی انجام شد که در ارگ ریاست‎جمهوری افغانستان، مراسم تحلیف ریاست‎جمهوری1393 اجرا‎ می‌شد.. این گفتگو خواندنی  و قابل تأمل است ،به همین دلیل این گفتگو‎  در این وب سایت باز نشر می گردد.متن گفتگو را در ادامه مطلب مشاهده نمایید

  

گفتگو با عبدالحق شفق، والی ولایت دایکندی

گفتگو از: سهراب سروش

اشاره

این گفتگو درست در ساعاتی انجام شد که در ارگ ریاستجمهوری افغانستان، مراسم تحلیف ریاستجمهوری1393 اجرا می‌شد. چند روز بعد از آن اشرفغنی احمدزی رییسجمهوری جدید افغانستان، چند فرمان صادر کرد که یکی از آن فرمان‌ها، تمام والیان ولایت‌ها را به حیث سرپرست درآورد. این گفتگو خواندنی  وقابل تأمل است لذا باز نشر این گفتگو را در این وب سایت خالی  از فایده نیست.

صدای شهروند: آقای شفق! سپاسگذارم که وقت‌تان را در اختیار روزنامۀ صدای شهروند قرار می‌دهید. به عنوان سوال اول؛ بیشتر از یک سال است که شما به حیث والی دایکندی کار می‌کنید، عمده‌ترین دست‌آوردهای شما در این ولایت طی یک سال چیست؟

 

ـ تشکر از شما و همکاران شما از اینکه در انعکاس رخدادها و جریانات دایکندی سهم می‌گیرید. دقیقاً وقتی که من آنجا (در ولایت دایکندی) رفتم، اول جوزای سال ۹۲ و در وسط سال مالی بود. از طرف دیگر، پروسۀ انتخابات و انتقال مسئولیت‌های امنیتی هم شروع شده بود. هر دوی اینها تأثیر مستقیم داشتند بر روند پیشرفت، انکشاف و بهبود زندگی مردم. مردم دایکندی، مردم عقبمانده، فقیر و مستمند است و ضرورت به توجه خاص دارد. دایکندی را نمی‌شود در یک چوکات سیاست معمولی از این حالت، خارج کرد، یا با پروژه‌هایی که وزارت مالیه در بودجه‌های انکشافی سالانۀ خود داخل می‌کند؛ یعنی به همان روال عادی امکان ندارد که ولایت دایکندی همدوش سایر ولایات افغانستان به آبادانی و پیشرفت‌های قابل ملاحظه دست پیدا کند. باید روی پروژههایی توجه شود که در جهت بهبود وضعیت اقتصادی مردم تأثیر مثبت داشته باشد. با تجاربی که از گذشتۀ خود داشتم، برایم اولویت داشت که اگر این پروژه‌ها روی دست گرفته شود، شاید در زندگی مردم تغییرات بیاید. اول نبود راه بین ولایت و ولسوالی‌هاست که حتی سرک‌های جغلاندازی وجود نداشت. تا هنوز هم همین طور است. بین ولایت و شهرهای کشور عین چیز بود. در کل در ده سال گذشته با وجود کمک‌های بین‌المللی برای فعالسازی و معیاریسازی زیربناهای ترانسپورتی، در آن ولایت کاری صورت نگرفته بود. نه در سرک و نه در میدان هوایی. حالا ما کار سرکها را شروع کردهایم که در حال وصلشدن است. ۱۵ ‎‎شرکت در ۱۸۰ کیلو متر فعال است. در بخش میدان هوایی وقتی من به آنجا رفتم، پروژهاش تا حدی طی مراحل شده بود. از همان روزها فهم و درک من این بود که این میدان، میدان نمی‌شود. در سال ۹۲ خودم جای دیگری برای میدان هوایی پیدا کردم و با وزیر صاحب شهرسازی تلفونی صحبت کردیم. وزیر صاحب برای تعدیل آن موافقه کرد. تمام کارهایش طی مراحل شده است و با وزیر صاحب ترانسپورت هم توافق ما این شده است که بعد از این هر چه بودجه به دست ما رسید، سر آن میدان مصرف شود. البته بخش توسعوی میدان قبلی تکمیل شده است. ۱۲۰ متر آن مانده که من آن را اجازه ندادم؛ زیرا نتیجه نمی‌داد. حال آن یک تپۀ مصنوعی است؛ ۳۲ متر خاک و ریگ. اصلاً به نظر من کل جریان قرارداد آن از لحاظ انجنیری مشکل داشته و دارد. به هر حال ما باید در بخش زیربناهای ترانسپورتی به دنبال یک میدان جدید باشیم. کارهای مقدماتی‌اش را انجام دادهایم، فقط منتظر دولت جدید هستیم که با بسیار یک بودجۀ کم یک میدان بسیار خوب اعمار می‌شود انشاءالله. موضوع دوم، مسئلۀ شهر است که سبب می‌شود تا متشبثین خصوصی ما در آن قسمت کار کنند. در این قسمت پیش از من مشکل بین مردم محل و ادارۀ محلی وجود داشت. این مشکل را حل کردیم. شهرک یک سال پیش تطبیق شد و حال به سرعت هم در بخش رهایشی و هم در بخش تجارتی کار جریان دارد. این شهرک سه مشکل جدی داشت: برق، آب و سرک‌های اسفالت. خوشبختانه ما کار هر سه این مشکل را حل کردیم؛ سرک‌هایش را قرار داد کردیم، بند برق سوختوک آفرگشایی شده و به زودی قرارداد خواهد شد، بخش حفر چاههای آب آشامیدنیاش را شروع کردیم و با خود مردم محل قرارداد صورت گرفته است. موضوع دیگر و یکی از دستآوردهای بزرگ مردم دایکندی، معارف بالندۀ آن ولایت است؛ اما یک عقبه برای تحصیلات عالی خود در محل نداشت که من تلاش کردم منظوری دو تا دانشکدۀ زراعت و تعلیم و تربیه را گرفتم که سال ۹۴، دایکندی عملاً شامل کانکور می‌شود. تعمیرات آن نیز به کمک کشور هندوستان اعمار می‌شود. در بخش صحت نیز مردم دایکندی با مشکلات زیادی مواجه بودند. دایکندی ولایتی است که با خشم طبیعت همیشه دست و پنجه نرم می‌کند. مراکز صحی ما به تناسب جغرافیای ولایت دایکندی بسیار کم بود. ۳۶ مرکز هرگز در آن جغرافیا کفایت نمی‌کند. طی یک سال چند کار مهم در راستای صحت عامه انجام شده است؛ شفاخانۀ ولایتی به تاریخ ۳ ثور توسط وزیر صاحب صحت عامه تهداب‌گذاری شد، بودجۀ ۵ کلنیک دیگر را از هندوستان گرفتهام و همین لحظه از طریق وزارت صحت عامه به اعلان است. ۳۵ مرکز آشیانۀ صحی نیز در سال ۹۳ ایجاد شده است که مجوعاً می‌شود ۵۶ آشیانۀ صحی که برای قریهجات بسیار مفید است. این غیر از ۳۶ مرکز صحی اصلی ماست. رادیو ـ تلویزیون محلی در آنجا وجود نداشت و ما آن را فعال کردیم. شهرک عودت و مهاجرین ما پنج سال بود که فقط اسناد آن در ادارۀ آمریت مهاجرین بود و ما دو ماه تلاش کردیم تا این ملکیت‌ها را در جمع وزارت مهاجرین آوردیم. موضوع دیگر، وجود گروههای مسلح غیرقانونی بود. در خیلی از قریهجات دوردست امکان گشتوگذار نبود. یک شورای مشورتی دایکندی با ترکیب از علما، جامعۀ مدنی، متنفذین، احزاب و خود ما ایجاد کردیم. از این طریق این گروهها را آوردیم در چوکات قانون. دایکندی در حال حاضر امن‌ترین ولایت افغانستان است و کنترل این وضعیت برای ما یک دست‌آورد بزرگ است. رقابت‌هایی را که بین احزاب و دستههای اجتماعی بود، ما به تفاهم تبدیل کردیم. اصلاحات اداری آوردیم. پیش از این خیلی از اجراآت غلط بود. من نمی‌گویم از روی تعمد بود؛ تجربه در دایکندی کم بود. اکثر کارمندان دایکندی جواناند و آنها نیاز به حمایت داشتند. هم در قسمت کاهش فساد و هم در قسمت اصلاح اداره و سرعت کار و ایجاد انگیزه برای کارمندان، ما تلاشهای زیادی کردیم.

 

صدای شهروند: والی سابق دایکندی نیز کار شهرک نیلی را تمامشده می‌گفت و شما نیز کار شهرک را یکی از دستآوردهایتان می‌دانید؛ ولی هنوز کار آن به صورت فیزیکی شروع نشده است. چرا؟

 

ـ شما آنجا تشریف ندارید. کار فیزیکی فعلاً خیلی پیش رفته است. مردم خانه ساختهاند و خیلی‌ها کوچ آمده‌اند به آنجا و سرک‌های عمومی آن کشیده شده است. به صورت بسیار درست حالا شهر شده است. کار مارکیت‌های آن به صورت کل به گونۀ پخته و اساسی جریان دارد. تانک‌های تیل معیاری و سوپرمارکیت‌ها، به کلی کارش تکمیل شده است. کار سرک‌هایش را هم ما شروع می‌کنیم. وضعیت عمومی سیاسی روی مردم دایکندی هم تأثیر کرده بود. آنها نمی‌خواستند برای خودشان خانه بسازند؛ ولی علیرغم آن، حال اگر شما ببینید، آنجا درست شهر شده است. چوکی (میدانی) را که ما ساختیم، در افغانستان نظیرش نیست. ۸۰ ٪ کارش تکمیل شده است، فقط رنگش مانده است. هیچ جای افغانستان به شمول کابل، ده جریب زمین چوک مرکزی ندارد؛ ولی من آن را برای ۵۰ و ۱۰۰ سال آیندۀ مردم در نظر گرفته و ساختهام. زمین شهرک نیلی یک زمین خاره بود و مشکل آن در دوران هر دو ارزگانی حل نشد. آنها که می‌گفتند عنقریب حل می‌شود، عنقریب بود دیگر. من آن را حل کردم. با مردم هم من توافق کردم.

 

صدای شهروند: پیشتر در مورد آب شهرک نیلی حرف‌هایی داشتید. باشندگان محل اعتراض دارند که حفر چاهها منجر به خشکشدن کاریزهای آنان می‌شود. در این مورد از شما میشنویم.

 

ـ بلی، این حرف درست است. اول اینکه چاه عمیق در آنجا هیچ نتیجه نمی‌دهد. اگر پنجاه متر هم بکنی، همان آب ۱۵ متره است…

 

صدای شهروند: خب، همان حفر چاه‌های ۱۵ متره بر کاریزهای آنان تأثیر می‌کند.

 

ـ خب، این حرف را من قبول دارم و به همین خاطر است که ما پروژۀ آب شهرک را از دریای لزیر زیر دست گرفته‌ایم. برای آنها گفتیم، شما نشانی کنید که کدام چاهها بر کاریزهایتان تأثیر می‌گذارند.

 

صدای شهروند: آب را از دریای لزیر چگونه بالا می‌آورید و چقدر هزینه دارد؟

 

ـ در حدود هفت میلیون دالر هزینه دارد و از طریق پمپاستیشن. حال حفر چاه‌ها را شروع کرده‌ایم. پول آن را پیدا کرده‌ایم و کارش شروع شده است؛ ولی دنبال پول شبکۀ آب آن هستیم.

 

صدای شهروند: با این همه، هنوز مشکلات بسیار جدی در دایکندی در بخش صحت وجود دارد. شفاخانه ولایتی که به تاریخ ۳ ثور امسال در دایکندی تهدابگذاری شده است، پیش از شما نیز سه بار تهدابگذاری شده بود. این بار نیز هنوز کار آن شروع نشده است. چرا؟

 

ـ کار آن شروع شده است. طوری که قبلاً هم برایتان عرض کردم، بسیار کند شروع شده است. وضعیت انتخابات بر کار شرکت تأثیر گذاشت. بودجۀ آن هفت میلیون دالر است. تنها هموارکاری آن، چهار لک دالر اضافهکاری ضرورت داشت. خیلی وقت زیاد، این اسناد در وزارت طی مراحل داشت. وزارت هیأتش را نمیفرستاد، مشکل داشت. سرانجام من وزارت را قبولاندم که در طول تطبیق پروژه میشود این اسناد طی مراحل شود. بعد از توافق دو کاندید، کار آن بهشدت جریان دارد. در مجموع من از عرضۀ خدمات دولتی در دایکندی راضی نیستم. زور من هم نمیرسد. در همین روزها به وزارت صحت عامه و وزارت اقتصاد مکتوب نوشته کردهام. همچنان در ادارۀ امور و ارگانهای محل که سه مؤسسۀ ایموف، امآی و کف، کار نمیکنند. کف شفاخانۀ ولایتی ما را پیش میبرد و موف و امآی کلینکهای ما را. در حدی که ضرورت است و به میزان ظرفیت قرارداد، اینها مکلفیتهای خود را انجام نمیدهند. هر سه دارای ظرفیت نیستند و باید در این قسمت تجدید نظر شود. چندین بار اینها را خواستهام، مجلس گرفتهام و اخطار دادهام. سرانجام نمایندههایشان برایم گفتند که ما صلاحیت نداریم. خیلی مشکلات است و من برایتان اعتراف میکنم. زمستان داروها را فرستادند به ولسوالی سنگ تخت و بندر، داروها را یخ زد. یخ داروها را باز کردند و برای مردم دادند. خودم چند روز پیش رفتم به کیسو، مرکز ولسوالی کیتی. بعضی مشکلات دیگر نیز ما داریم. مثلاً کیسو کلینک دیاچدی دارد، در حد شفاخانه ولسوالی. در اینجا از گیزاب، پسابند غور، بغران هلمند و از خود کیتی مکمل مریضان میآید. ظرفیت قرارداد ما دوا برای چهار هزار نفر است. وقتی من کتاب آنها را ارزیابی کردم، مراجعین آن ۸ هزار و سهصد نفر بود. چهار هزار نفر اضافه از ظرفیت مراجعه میکنند، در حالی که دوایی آنها طبق قرارداد در ماه برای ۳ هزار و پنجصد نفر است. داکتران کلینک مجبورند برای آنان نسخه بدهند تا داروها را از بازار آزاد بخرند. همین آدمها صدایش بیرون میشود که در این کلینک دوا نیست، در حالی که تو آنجا حق نداری. ظرفیت اغلب کلینیکهای ما این طور است؛ چون ظرفیت صحی ما کم است و مراجعین زیاد است. مثلاً یک مرکز صحی طبق قانون برای دو هزار نفر دوا دارد؛ اما در آن سه هزار نفر مراجعه کنند. در عین حال با وصف این همه، ما ناراضی هستیم. در ولسوالیهای خدیر، بندر و سنگ تخت، ما تجهیزات خوب طبی داریم؛ ولی داکتر نداریم. خود شفاخانه ولایتی ما باید هشت متخصص باشد، ولی سه متخصص است. دلیل مؤسسات این است که کس حاضر نیست در اینجا کار کند. جراح شفاخانه استعفا کرده و مؤسسه معاشش را دو برابر کرده تا او استعفایش را پس گرفته است. مدتها ما هیچ جراح نداشتیم. ظرفیت شفاخانۀ موجود بهلحاظ بستر بسیار کم است. وقتی من آنجا رفتم، سر بعضی تختها دو ـ سه طفل خوابیده بود.

 

صدای شهروند: در پیوند به میدان هوایی نیلی به گفتۀ خودتان شما سال قبل تشخیص داده بودید که آنجا بهلحاظ انجنیری جای مناسب نیست. چرا همان زمان کار را متوقف نکردید؟

 

ـ کار جریان داشت، ولی من یک انجنیر نیستم. من گفتم وقتی اینها این کار را کردهاند، حتماً انجنیر هستند. کاری نیست که آن را یک آمر میدان یا دفتر ولایت کرده باشد. طبعاً این مربوط وزارت بود و مربوط تیم انجینری. شرکتی که در آنجا کار میکرد، شرکتی بود که با پسزمینۀ کاری بسیار بالا خود را توصیف میکرد. من نمیدانستم.

 

صدای شهروند: یعنی شما میگویید مقصر شرکت قراردادی است؟

 

ـ نه، من کسی را مقصر نمی‌گویم.

 

صدای شهروند: گفته می‌شود ۵۶ میلیون افغانی هزینۀ کار میدان هوایی نیلی شده است. میدانی که چند روز پیش از وسط پاره شد. یعنی ۵۶ میلیون پول از بودجۀ مردم دایکندی نابود شد. بهلحاظ حقوقی، مقصر کیست؟ آیا عاملان آن نباید جریمه شوند و یا جزا ببینند؟

 

ـ من چیزی گفته نمیتوانم. تنها میتوانم بگویم که باید آن را یک مرجع قانونی تطبیق بکند؛ ولی به هر صورت در اینجا در حق مردم دایکندی امانتداری نشده است.

 

صدای شهروند: شما تصمیم ندارید از این شرکت و انجنیرهایش در مراجع قانونی شکایت کنید؟

 

ـ بی‌تصمیم من حالا گپ جریان دارد. در همین روزها شرکت باید در وزارت جواب بدهد. از اول این کار تا ختم آن یک امضای من وجود ندارد؛ یک امضا. به برداشت خودم، وقتی من دیدم یک بخش توسعوی آن تکمیل شد، از ادامۀ کار آن جلوگیری کردم، نماندم دیگر. ۱۲۰ متر دیگر آن هم اگر کار میشد، ۵۲ متر ارتفاع پیدا میکرد. در قرارداد نوشته است: از مواد محل. مواد محل خاک و ریگ غیراستندرد است. از همه مهمتر، شما خود کار تخنیکی پروژه را که ببینید، مسخره است. به هر حال، این چیزی که کار شده است، به درد مردم دایکندی به حیث میدان نمیخورد. شاید شما این گپ را از من شنیده باشید؛ دایکندی به یک میدان استندرد نیاز دارد و این میدان میدان نمیشود. همان روزهای اول من این گپ را گفتم.

 

صدای شهروند: در حالی که دایکندی یک ولایت امن و معارفپرور است، اما در سالهای اخیر شاهد گزارشهایی هستیم که از بروز خشونتهای وحشتناک علیه زنان خبر میدهند. دلیلش چیست؟

 

ـ من فقط از یک مورد در همین روزها خبر شدهام.

 

صدای شهروند: حداقل از بهار امسال دو مورد از بریدهشدن گوش و بینی و یک مورد هم از قتل خانمی توسط شوهرش گزارش شده است.

 

ـ این اتفاقی است که در کل دنیا میافتد. در دایکندی اگر آمار جنایات را نگاه کنید ـ در دایکندی جنگ نیست جنایات را اگر نگاه کنید ـ شاید خیلی پایینتر از کشورهایی باشد که ادعای زندگی مدرن را میکنند. من فقط از یک مورد خبر دارم که در همین روزها در ولسوالی شهرستان اتفاق افتاده است، آن هم متأسفانه یک داستان بسیار خراب. بین پدر و پسر سر یک خانم اتفاق افتاده است. دختر هم از ارزگان است و بچه از شهرستان است و پیش طالبان کار میکند. حال او تحت تقیب است. پنج ماه پیش در یک مورد دیگر در منطقۀ قولقدیر دو خانم با هم اختلاف داشتند. یک خانم بینی امباقش را بریده بود. آن را مرد نکرده است و آن چندان انعکاس خبری هم نداشت و عاملانش به پنجۀ قانون سپرده شده است. دیگر آن طور قضیه را ما نمیبینیم.

 

صدای شهروند: کمیسیون مستقل حقوق بشر، دفتر ولایتی دایکندی میگوید، از سال ۹۲ تا نیمههای سال جاری نزدیک به ۶۰ مورد اقدام به خودکشی از سوی زنان را به ثبت رسانیده است که از آن جمله هفت مورد آن منجر به مرگ قربانی شده است. شما از اینها خبر ندارید؟

 

ـ من خبر ندارم. حقوق بشر چون سابق جایی رفته نمیتوانست، ولایت ناامن بود، در قریهجات رفته نمیتوانست. خود رییس حقوق بشر ما در مصاحبۀ خود به این اعتراف میکند که ما پیش از این نمیتوانستیم به جایی برویم. از سوی دیگر، دادخواهی زیاد شده است. اعتماد خانمها به اداره بالا رفته است، که بازخواست میشود. به این خاطر مراجعه میکنند. خیلی وقتها حقوق بشر را من میگویم، مواردی را که شما شک دارید، برای من نوشته کنید، ما برای پیشگیری آن اقدام میکنیم. آنها کمتر در این مسئله ما را کمک میکنند. من در ولایتهای دیگر که بودم، حقوق بشر خیلی مرا کمک میکرد. در اینجا حقوق بشر حادثه را ثبت میکند و آن را هم برای من نمیگوید. در جاهای دیگر میگوید.

 

صدای شهروند: پیش از این ما موردی را در دایکندی نداشتهایم که کارمندان حقوق بشر حتی مورد تهدید قرار گرفته باشند. به هر حال، عدم همکاری آنان چیست؟

 

ـ نمیدانم. من چندین بار آقای جواد دادگر، رییس حقوق بشر دایکندی را گفتم، جاهایی که امکان تخطی وجود دارد را به گونۀ رسمی با ما شریک کن تا ما پیشگیری کنیم؛ ولی ما واقعاتی را که از طریق حقوق بشر انعکاس میکند، وقتی از طریق ارگانهای امنیتی تعقیب میکنیم ارگانهای امنیتی میگویند واقعیت ندارد. خود حقوق بشر که این ادعا را دارد، میگوید میزان دادخواهی بالا رفته است و زمینۀ گشتوگذار ما در هر جای دایکندی زیاد شده است. پیش از این آنها نمیتوانستند به ساحات سنگ تخت و بندر میانههای ولسوالی اشترلی و در بعضی نواحی خدیر بروند. آیا آنها میتوانستند به پشتروق بروند؟ نه، نمیتوانستند. به هر ترتیب، من دلیل خود حقوق بشر را تأیید میکنم. من به ادعای آنها احترام دارم. دو مورد را که من خبر دارم، پولیس در هنگام حلقآویز دستگیر کرده بودند، پیش از مرگ و … اگر حرف حقوق بشر صحت داشته باشد، تأیید میکنم که خشونت بالا نرفته است؛ میزان دادخواهی بالا رفته است.

 

صدای شهروند: یکی از انتقادهای جدی که بر شما وارد است، این است که شما با نهادهای مدنی همکاری ندارید و جمعی به نام اتحادیۀ مدنی را خودتان در تقابل با شبکۀ جامعۀ مدنی ایجاد کردهاید. گفته میشود اعضای این جمع بیشتر ملاها و کسانیاند که به مدنیت هیچ باور ندارند. برای خنثاسازی فعالیتها و اعتراضات شبکۀ جامعۀ مدنی دایکندی تشکیل شده است. آیا درست است؟

 

ـ هرگز این ادعا صحت ندارد. من اصلاً از این موضوع اطلاع ندارم. این گردنبستگی است. این بزرگواران سابق کجا بودند؟ اگر آنها نامشان به عنوان شبکه و اتحادیه گرفته میشود، در دوران من گرفته میشود. آیا یک بار اتفاق افتاده که من سر یک رادیو یا سر یک نهاد مدنی اعتراض کرده باشم؟ یک روز؟ یک دفعه؟ خود آنها با حرکات خود با ارادۀ مردم مواجه میشوند. مردم بعضی تندرویهای آنها را نمیخواهند. آن به والی چه ربط دارد؟ من چی خبر دارم؟ آنجا نه بچه کاکایم است، نه بچه مامایم و نه من میخواهم آنجا وکیل شوم. من میخواهم برایشان خدمت کنم. اگر میخواهند، اعتراضشان چیست؟ وقتی که دوران، دوران اعتراض بوده است، آنها اعتراض نکردهاند، حال که من بیشتر از ظرفیت و امکانات و شرایطم کار میکنم، آنها باید مرا یاری کنند. چیزی که در یک سال برایشان انجام شده، در ۱۳ سال شده است؟ این همه پروژههای زیربنایی؟ تنها پل، پل زردگلان، پلان شکردره، پل دهعروس، پل دیکتور، پل گیرو، پل ورزال، پل پایمیرغلام، تمام این پلها در همین یک سال یا کارش شروع شده است و یا بودجهاش پیدا شده است. بودجۀ تمامی سرکهای ولسوالیها و روستاها را از بودجۀ انکشافی فواد عامه گرفتهام. درست است پیشرفت ما زیاد به طبع دل ما نبوده است، مخصوصاً در قسمت معارف؛ مطابق شخصیت معارف دایکندی کار نشده است؛ ولی کارهایی که از دست من میآمد، انجام دادهام. تمام این کارها را تنها والی نمیتواند. جامعۀ مدنی که اعتراض میکند، چه وقت من با اینها جلسه نکردهام؟

 

صدای شهروند: تا کنون چهار حرکت اعتراضی شبکۀ جامعۀ مدنی در پیوند به نارسایهایی که به دایکندی صورت میگیرد، خنثا شده است. آقای شفق! حراست و حفاظت از آزادی بیان و تأمین حقوق شهروندی و مدنی شهروندان وظیفۀ شماست. وقتی صدای یک تعداد خفه می‌شود و آنان سرکوب میشوند، باید با عاملان آن قانونی برخود شود.

 

ـ من خبر ندارم. من فقط یک مورد آن را خبر دارم. همان ساخت آدم برفی را.

 

صدای شهروند: سال گذشته دایکندی بیشتر از ۶۰ مورد حادثۀ ترافیکی داشت. در این حوادث دهها شهروند دایکندی جانشان را از دست دادند. شبکۀ جامعۀ مدنی در اعتراض به خرابی سرکها میخواست اعتراض کند؛ ولی اعتراض آنان خنثا شد و موارد دیگر.

 

ـ من از آنها خبر ندارم. من از همین ساخت آدم برفی نیز خبر نداشتم. وقتی از اینجا رفتم، شبکۀ جامعۀ مدنی دایکندی را خواستم و پرسیدم شما سر کی ادعا دارید. شیرمحمد انتظار (رییس شبکۀ جامعۀ مدنی دایکندی) گفت، والی صاحب گذشتهها را صلوات. این برخورد جامعۀ مدنی و مردم بوده است. چرا پای مرا در میان میکشند؟ چرا تمرکززدایی میکنند؟ در کدام مجلس ما شبکۀ جامعۀ مدنی دایکندی نیست؟ من بارها حتی چند روز پیش با جامعۀ مدنی، علما، استادان دانشگاه و … جلسه داشتم. برایشان گفتم یک سال است که برایتان کار میکنم، اگر راضی هستید، گپ دل خود را عندالله و عندالرسول برای من بگویید که من ادامه بدهم و اگر نه، چی ضرور است که من وقت خود را برای شما ضایع کنم؟ مشکلات شما مشکلات جدی است. کسی را بیاورید که به مشکلات شما رسیدگی کنید. یک نفر، حتی یک نفر چیزی نگفتند. کدام پروژۀ دایکندی پیش از من در مجلس اداری طی مراحل میشد؟ یک دانهاش نمیشد. اینها یعنی ما برای احقاق حقوق همین مردم داریم تلاش میکنیم. امید من این است که همه مرا کمک کنند؛ ولی روی هر دلیلی، وقتی چهار تا جوان به نام جامعۀ مدنی کاری را میکنند و چهار تا ملا کاری دیگر را، به والی چی ربط دارد؟ تو از من صدا داری؟ تصویر داری؟ مکتوب داری؟ عریضه کردهای که من بازخواست نکردهام؟ صرفاً روحیۀ آدم را زدن کاری درست نیست. یک دفعه بیا یک فیلم بگیر از من که من چگونه روزمره در کابل میتپم؟ یک فیلم بگیر یادگاری پیشت باشد که من برای شما چقدر رنگزردی میکشم. من تا وقتی آنجا خوشم که شما خوش باشید. واقعیت را میگویم، وقتی کارم برای مردم مفید نباشد، من خودم عذرم را از حکومت میخواهم. آدمی آنجا باشد که به درد آن مردم بخورد.

 

صدای شهروند: مناسباتتان با رادیوهای آنجا چگونه است؟ ادعایی و جود دارد که با حضور شما در دایکندی اختناق زیاد شده است.

 

ـ دو رادیو در دایکندی وجود دارد که تمام دایکندی را آنها به میل خود میچرخانند. ما از فعالیتشان ناراضی نیستیم. یک دفعه همانها نیامدند مثل شما از من پرسان کنند که والی! تو طی یک سال در دایکندی چی کار کردی؟ یک دفعه! ولی وقتی دو تا سیاسر که در منطقه زردنی و دشت به سرک بر آمد، آنها را پیدا میکنند و بعد میآیند پیش من که تو را آنها این طور گفت. تو چی میگویی؟ همه چیز که به توبیخ نمیشود. وقتی که زحمت خود را به این حد میبینم و در آنجا توبیخ را میشنوم، انگیزهام از بین میرود. همین حالا هم روی من تأثیر کرده است. همین قدر کاری را که من آنجا کردم، یک روز یک رسانه آن را انعکاس نداد، که این کارها هم آنجا شده است. از برای خدا! سرکها راه بیفتند، شفاخانه راه بیفتد، پوهنتون راه بیفتد، شهرک راه بیفتد. آب و اسفالتش راه بیفتد، این قدر کارهای صحی در آنجا شود، این قدر کاریهای امنیتی در آنجا شود، کم کار است؟ شما حالا نیلی بروید، نیلی آن نیلیای که سابق دیده بودید، نیست. خیلی تغییر کرده است.

منبع:صدای شهروند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد