دیدگاه موافقان و مخالفان پیمان استراتژیک میان آمریکا و افغانستان
دیدگاه موافقان و مخالفان پیمان استراتژیک میان آمریکا و افغانستان
از زمانی که موضوع انعقاد پیمان استراتژیک از سوی مقامات افغانستان و آمریکا مطرح شد، اظهار نظرهای متفاوتی از سوی مقامات، شخصیتها و صاحبنظران افغان در اینباره مطرح شد.
در پی اتخاذ تصمیم خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان تا سال 2014 روندی که جایگزینی برای تأمین صلح و امنیت در افغانستان مطرح شد، امضای پیمان استراتژیک میان 2 کشور افغانستان و آمریکا بود.
انتشار این خبر با بازخوردهای متفاتی از سوی جامعه افغانستان، کشورهای منطقه و همسایگان این کشور روبرو شد و برخی نیروها و نهادهای داخلی از جمله تعدادی از اعضای پارلمان افغانستان و نیز کشورهای همسایه افغانستان امضای این پیمان را به ضرر این کشور تلقی کردند.
در همین حال برخی گروهها و دولتمردان افغان از جمله شخص "حامد کرزی" رئیس جمهور افغانستان امضای این معاهده را راهی برای صیانت از افغانستان در برابر تجاوزات و مداخلات همسایگان، سرکوب مخالفان داخلی و تأمین امنیت به سود افغانستان ارزیابی کردند و به دفاع از آن برخاستند.
در همین راستا و برای آن که خلاء مخالفت پارلمان افغانستان با این موضوع بر طرف شود، دولت افغانستان اقدام به تشکیل لویه جرگه سنتی کرد تا شاید از این طریق بتواند راهی که مشروعیت سیاسی و ملی دارد را برای امضای این پیمان بدست آورد.
گذشته از این موارد معلوم نیست آیا محتوی و متن کامل و نهایی این معاهده همان است که توسط رسانهها منتشر شده است یا خیر و این موضوع باعث دشوار شدن تحلیل و ارزیابی دقیق از این موضوع شده است.
با این وجود کلیت امضای چنین پیمانی میتواند مبنای نقد و بررسی قرار گیرد چنان که موافقان و مخالفان این پیمان با تکیه بر اصل امضای آن بی تفاوت ننشسته و از مجاری گوناگون به ابراز نظر خود در این باره پرداخته و پیامدهای آن را برای افغانستان به تحلیل گذاشتهاند.
این نوشتار با استمداد از دادهها و اظهار نظرهای هر دو طیف یعنی مخالفان و موافقان با یک نگاه کلی و تحلیلی به جنبههای مثبت و منفی امضای این پیمان از منظر منافع و مصالح کلان و بلندمدت مردم و جامعه افغانستان نگریسته و شفافیت هر چه بیشتر این موضوع در فهم عامه مردم افغانستان را در چشمانداز خویش قرار داده است .
دیدگاه موافقان پیمان استراتژیک
=================
موافقان امضای پیمان استراتژیک به دلایلی تمسک میجویند که به طور عمده به تأمین افغانستان در بلند مدت و توسعه این کشور در مرزهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در پرتو استقرار امنیت بر میگردد.
مهمترین دلایل موافقان در رابطه با انعقاد این پیمان را میتوان به صورت زیر بیان کرد :
1- در بعد داخلی نیروهای نظامی و پلیس افغانستان به تنهایی قادر به تأمین امنیت در افغانستان نبوده و در مدت زمان اندک در برابر نیروهای مخل امنیت و مخالفان دولت زمینگیر خواهند شد.
به همین دلیل افغانستان باید در کنار یک شریک مطمئن و نیرومند قرار گیرد تا از این طریق بتواند بر مشکلات امنیتی فایق آید و کاستیهای ارتش و نیروهای نظامی خود را جبران کند .
2- استقلال و صیانت از مرزها و تمامیت ارضی افغانستان خارج از توان و ظرفیت نیروی نظامی این کشور خارج است و امضای پیمان استراتژیک سبب میشود همسایگان افغانستان چشم طمع خود را از خاک این کشور بردارند و در امور این کشور مداخله نکنند.
3- با توجه به آسیبهایی که به پایههای اقتصادی افغانستان وارد شده است و همین باعث از کارافتادن منابع داخلی شده است، دولت افغانستان قادر نیست هزینههای روزمره نیروهای نظامی خود همچون پرداخت حقوق و سایر نیازهای جاری ارتش را تأمین کند.
به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که کارهای مهمتری چون ساختن قرارگاههای مورد نیاز، خرید امکانات و تسلیحات پیشرفته نظامی و تجهیز و ارتقاء توان دفاعی این نیروها برای رقابت با کشورهای همسایه امضای معاهده با آمریکا را موجب میشود و بخش قابل توجهی از هزینههای ارتش افغانستان از سوی دولت آمریکا تأمین گردد.
4- افغانستان به دلایل گوناگون تا مدت زمانی طولانی نیازمند حمایت خارجی است و امضای پیمان استراتژیک گرچه از یک سو زمینه حضور تعداد معین و معدودی از نظامیان و مستشاران نظامی خارجی را فراهم میکند اما از سویی دیگر تمامی فعالیتهای آنان اعم از نظامی و غیر نظامی در چارچوب خاص خود قانونمند میشود و ازهر نوع رفتار خودسرانه جلوگیری به عمل میآید.
5- انعقاد پیمان راهبردی میان آمریکا و افغانستان باعث افزایش پرستیژ افغانستان در برابر همسایگانی میشود که همواره از ناتوانی و ضعف نظامی افغانستان سوء استفاده کرده و منافع و امنیت این کشور را فدای منافع و مصالح خود کردهاند.
به همین خاطر رهآورد روانی و تأثیرات مثبتی که امضای این پیمان درجهت تعدیل روابط و تعامل افغانستان با کشورهای دیگر خواهد داشت، نباید از دید و نظر مردم و آگاهان پنهان بماند.
6- ارتش افغانستان افزون بر این که فاقد تجربه کافی است به دلیل ضعف پایههای سیاسی اجتماعی حاکمیت، انگیزه و اراده لازم را برای ماندن در ارتش و دستگاه نظامی و جنگیدن با مخالفان حکومت و دفاع از این کشور در برابر تجاوزات خارجی ندارد.
این کاستی تا حد زیادی با احساس داشتن یک حامی و پشتیبان قدرتمند جهانی چون آمریکا برطرف خواهد شد و انگیزه روحی لازم را برای ماندن و اعتماد به آینده روشن در ارتش و نیروهای نظامی افغان پدیدار خواهد کرد .
دیدگاه مخالفان پیمان راهبردی آمریکا و افغانستان
مخالفان پیمان استراتژیک با رد نظر موافقان امضای این معاهده را نه تنها موجب تقویت و تأمین صلح در افغانستان بلکه عاملی برای افزایش بی ثباتی و ناامنی در داخل و افزایش تنش در روابط افغانستان با همسایگان و پیامدهای منفی و ناگوار متعددی برای امروز و فردای مردم و نظام سیاسی این کشور میدانند.
این گروه پیامدهای داخلی و خارجی امضای این پیمان را چنین بر میشمارند.
الف- پیآمدهای داخلی:
=============
1- ملت افغانستان همواره در تاریخ خود نقش آفرین بوده و نه تنها تاریخ خود بلکه تاریخ منطقه و گاه سرنوشت دنیا را تغییر داده و رقم زده است.
نمونههای مقاومت در برابر امپراطوری انگلیس و جهاد رهای بخش در برابر ارتش سرخ شوروی که فرآیند آن در هر 2 مورد فروپاشی امپراطوریهای یادشده بود، از نمونههای شفاف و روشن اثبات این مدعاست.
این در حالی است که امضای پیمان استراتژیک به مفهوم تحت حمایت قرار گرفتن افغانستان در بخشهای سیاسی و نظامی بوده و استقلال افغانستان را زیر سئوال میبرد و غیرت و عزت مردم مسلمان افغانستان را خدشهدار میکند.
همچنین نقض آرمانهای میلیونها شهید، معلول، زخمی و آواره راه استقلال و سربلندی افغانستان را نیز به دنبال دارد.
2- پذیرش این پیمان از طرف افغانستان در شرایط کنونی مایه سلب اعتماد مردم افغانستان از رهبران سیاسی و دولتمردان بر سر اقتدار میشود و در آینده همواره دیوار بلندی از بیاعتمادی بین مردم و رهبران سیاسی بنا میشود.
با این وجود اینطور به نظر میرسد که این رهبران در مسائل داخلی و خارجی نه در فضای آزاد و منطبق با منافع و مصالح افغانستان بلکه در چارچوب مفاد این معاهده و ناظر به منافع طرف دیگر پیمان تصمیم خواهند گرفت.
3- در این پیمان توان و اقتدار 2 طرف معاهده نامتوازن است که در نتیجه و در دراز مدت طرف مقتدر میتواند تمامی خواستهها و منافع خود را حتی اگر هم به ضرر طرف مقابل باشد به طرف ضعیف بقبولاند.
4- حضور دهها هزار نیروی نظامی کشورهای عضو ناتو و دولت آمریکا در افغانستان با هدف آوردن امنیت و صلح در این کشور با بیش از یک دهه حضور شاهدی روشن و انکارناپذیر بر این واقعیت است که صلح و امنیت در یک کشور روندی وارداتی و برون جغرافیایی نیست بلکه فرآیندی درونی و ملی است.
اگر غیر از این بود افغانستان کنونی از بحران و نا امنی عبور میکرد و مردم این کشور شاهد گسترش ناامنی، انجام ترورهای منظم و حساب شده رهبران سیاسی مخالف با تروریسم، بیکاری، افزایش بیاعتمادی، فاصله میان دولت و مردم افغانستان و نیز افزایش موادمخدر و قاچاق آن در سطح منطقه و دنیا نبودند.
5- امضای پیمان راهبردی مستلزم احداث پایگاههای نظامی از سوی دولت آمریکا و استقرار تجهیزات و تسلیحات پیشرفته در بخشهای مختلف از خاک افغانستان و بر اساس تشخیص مقامات نظامی آمریکا است.
اگر این تجهیزات در اختیار نیروهای افغانی قرار گیرد و هزینههای که صرف اسقرار نظامیان و مستشاران آمریکایی میشود صرف بالا بردن سطح آموزش نیروهای ارتش و پلیس افغانستان شود، افزون بر این که توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغانی افزایش مییابد، کمترین مخاطره و تنش داخلی و خارجی برای افغانستان را نیز به همراه خواهد داشت.
6- امضای پیمان استراتژیک نوعی پیام تحقیر و عدم کفایت نیروهای نظامی افغانستان را به همراه دارد.
امری که تحمل و پذیرش آن ازسوی شماری از نظامیان و مسئولانی که عرق ملی و مذهبی دارند سخت و دشوار بوده و باعث یکی از پیامدهای زیر خواهد شد.
اول این که باعث ازدست دادن انگیزه، خروج از ارتش و عزلتگزینی میشود و دوم این که باعث پیوستن به صف مخالفان حکومت افغانستان خواهد شد.
در زمان حکومت احزاب "خلق" و "پرچم" بر افغانستان نیز این ماجرا پیش آمد که نگاه دوباره دولتمردان افغان به معاهدات دوستی افغانستان و شوروی سابق و پیمان دفاعی بین 2 کشور در زمان حکومت کودتاگران مارکسیست و رویدادهای پس از آن میتواند تجربهای ارزشمند و در خور تأمل برای آنان به حساب آید.
6- معاهده افغانستان و آمریکا از منظری دیگر نیز میتواند ناامنیها را گسترش دهد و موضع مخالفان حکومت را به حق نشان دهد و استوارتر سازد.
بدین معنی که مهمترین شعار و دست آویز مخالفان حکومت افغانستان در شرایط کنونی این است که به وسیله آن میتوانند عاملان انتحاری و سربازان فدایی را جلب و جذب کنند.
جنگیدن با حکومت دست نشانده بیگانگان و حضور نیروهای اشغالگر کفر در سرزمین مؤمنان و مسلمانان کاری است که با نص صریح آیات و آموزههای قرآنی سازگار نیست.
در تفکر دیانت اسلامی غیر مسلمانها نمیتوانند بر مومنان و مسلمانان تسلط داشته باشند و مقدرات آنها را به دست گیرند و امضای پیمان راهبردی این ادعا و شعار را عینیت میبخشد و نشان میدهد که مقدرات دولت و جامعه افغانستان به طور رسمی تحت سلطه و اداره بیگانگان قرار گرفته و در فرآیند آن داوطلبان بیشتری به صف مخالفان میپیوندد و بحران و ناامنی را در افغانستان بیش از پیش گسترش میدهد.
ب- پیآمدهای خارجی :
=============
نمونههای بسیاری در تاریخ و دوران معاصر وجود دارد که نشان میدهد نوع نگاه و تعامل یک کشور با همسایگانش تأثیری انکارناپذیر و گسترده بر توسعه سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن دارد و 3 دهه تاریخ معاصر افغانستان شاهدی بر این مدعی است.
گذشته از این واقعیت بسیار مهم، اصل اعتمادسازی و حسن همجواری در روابط کشورها با افغانستان امروز از شرایط ویژهای بر خوردار است و دلایل مختلفی چون نداشتن زیربناهای اقتصادی، نیاز به انرژیهای گوناگون، محاط بودن به خشکی، نیاز به استفاده از خطوط ترانزیتی کشورهای همسایه، حضور میلیونها تبعه افغانستان در کشورهای همسایه، این کشور را بیشتر به مناسبات و تعامل دوستانه و مبتنی بر اعتماد با همسایگان خویش گردانده است.
این در حالی است که بیتردید امضای معاهده آمریکا و افغانستان به روابط این کشور با همسایگان آن لطمه میزند و این کشور را در سراشیب نزاع و چالش با همسایگان آن قرار میدهد به خصوص با کشورهای همسایه که مناسبات خصمانهای با آمریکا دارند.
نتیجه گیری
======
بر اساس آن چه از نظر گذشت میتوان نتیجه گرفت که امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و آمریکا به سود مردم و جامعه افغانستان نبوده و دولتمردان افغانستان به جای روی آوردن به این مکانیسمهای دفاعی و امنیتی میتوانند با حفظ روابط دوستانه با دنیا و جلب کمکهای آنان خود به مدیریت بومی و داخلی مسائل کشور خود بپردازند.
دولتمردان افغان میتوانند با تکیه به سرمایههای انسانی و اعتمادسازی میان ملت و دولت و استفاده از ظرفیتهای گسترده ایمان، صبر، عزت و سخت کوشی مردم این کشور بر مشکلات فایق آیند و بحران کنونی افغانستان را پایان بخشند.
اگر تجهیزات و میلیاردها دلار هزینهای که صرف اسقرار نظامیان و مستشاران آمریکایی برای بالا بردن سطح آموزش نیروهای ارتش، پلیس و نهادهای امنیتی افغانستان میشود، در اختیار نیروهای بومی افغان قرار گیرد، علاوه بر این که باعث افزایش توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغان و خودکفایی میشود، افغانستان را از وابستگی خارج میکند که این راه کمترین مخاطره و تنش داخلی و خارجی را برای افغانستان به بار خواهد آورد.
گردآورنده : معلم رحیمی