مقدمه :
قبل از اینکه پیش نبشته ی ویکی پدیا در مورد مزار شریف را برای شما بازپخش کنم ، چند نکته را یادآوری می کنم .
"مزارشریف" در ولایت بلخ افغانستان ، زیارتگاهی "منسوب" به حضرت علی است. اهل تسنن (و بویژه حنفی ها) معتقدند که "قطعا" ، حضرت علی در این مکان دفن گردیده است . اما اهل تشیع بر این باورند که حضرت علی در نجف اشرف است . گویند : فرزندان حضرت علی (امام حسن و امام حسین "ع") ، برای اینکه محل دفن آن حضرت از شر آسیب رسانی و دستبرد احتمالی دشمنان آن حضرت در امان بماند ، ایشان را شبانه دفن کردند. حضرت حسن یک طرف تابوت ، حضرت حسین در طرف دیگر و دو پایه ی دیگر تابوت را دو ملک دیگر ( که یکی از آنها جبرئیل بود) بر دوش داشتند . اما کسانی از سوی معاویه مامور شده بودند تا آنها را تعقیب کنند که به حول و قوه اللهی در میانه راه ، ناگهان می بینند که آنها (تشییع کننندگان) چهار تا می شوند و هر کدام به سویی می روند. یکی به سوی یمن ، یکی به نجف اشرف ، دیگری به بلخ و آخری به بین صفا و مروه (بین الجبلین) و شعر معرف جامی بر سر در روضه ی مبارک اشاره به همین است :
با این اتفاق ، معاویه ، دیگر از بی احترامی نسبت به امام علی منصرف و نا امید می شود ، در حالی که مردم نمی دانستند امام علی کجاست . تا اینکه حضرت امام موسی کاظم به شرحی که در ذیل گفته خواهد شد ، مزار آن بزرگوار را در نجف اشرف بیان می دارند .
اما آنچه مهم است این است که همه به عشق علی به سوی این مکان می شتابند و این مطلب هیچ گاه از عظمت آن نمی کاهد .
مسجد کبود در شهر مزار شریف در افغانستان بارگاهی است که برخی بر این باور اند که علی بن ابی*طالب در آن*جا مدفون است. البته به اعتقاد غالب مسلمانان، پیکر علی بن ابی*طالب (امیرالمؤمنین) در نجف و در کشور عراق قرار دارد.
بازپخش پیش نبشته ی ویکی پدیا
جابه جایی پیکر علی بن ابی*طالب از نجف به بلخ
چون ابومسلم مروزی خراسانی در رمضان سال ۱۲۹ برابر بهار سال ۱۲۶ خورشیدی، به طرفداری خاندان نبوت از روستای سفید مرو، قیام نموده و با کارگزاران بنی*امیه جنگید، مرتب پیش می*رفت و چون بنی*امیه داشتند می*شکستند، او به جعفر صادق پیشنهاد کرد که اگر صادق به مسند خلافت راغب باشد، ابومسلم می*تواند شرایط آن را برایش مهیا کند.
جعفر صادق در پاسخ گفت: «که از ما هر کس خروج کرده، به درجهٔ شهادت رسیده بنابراین ما را به فرمان*روایی و خلافت رغبتی نیست، و به پیک فرمودند به ابومسلم بگو اگر می*خواهد در این خاندان خدمت شایسته*ای به*جا آورَد، کالبد مبارک جد بزرگوارم را که در صندوقی در نجف اشرف مدفون است، به بلخ برَد، تا پس از آن که فتنهٔ بنی*امیه فرونشیند و دولتشان ورافتَد، به مدینهٔ برده شود، و مقصود حضرت این بود که اگر جنگ به درازا کشد و برخی شهرها دست*به*دست بگردد، پیکر مطهر از دست*برد بنی*امیه محفوظ باشد و در جای دور امنی گذاشته شود».
چون این دستور به ابومسلم رسید، به عیاران کارآزموده*اش فرمود که به این کار بشتابند و ایشان آن صندوق را پنهانی از نجف برداشته با شتر به مرو شاه*جهان بردند و در محلی موسوم به کوه نور گذاشته و از آنجا به کلف آورده و بعداً وارد بلخ کردند، و در آبادی خواجه خیران -که در خاور بلخ و سه فرسنگی*اش واقع است- مخفیانه به خاک سپردند، و لوحی نیز رویش نهادند.
بعدها به واسطهٔ سرگرمی ابومسلم به جنگ، و قلع*وقمع بنی*امیه و سرانجام دادن امور خلافتی در ابتدای دولت بنی*عباس و قتل نابه*هنگامش موضوع انتقال جسد یا اظهار و اعلان جای دفن در بلخ ممکن نشد، و مدفن پنهان بود.
هویدا شدن آرامگاه مسجد کبود در مزار شریف
هنگامی که در زمان هارون*الرشید طبق گفتهٔ پیر معمر که به هارون اظهار داشت، معلوم شد که جسد در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهی در آن*جا ساخت و مردم متوجه بدانجا گردیدند، از این رو نام بلخ ظهوری نیافت، و آن روی*داد فراموش شد.
در زمان سلطان سنجر فرزند ملک*شاه سلجوقی که از ۴۹۶/۶۷ تا ۵۰۶/۷ خورشیدی پادشاهی کرد، در سال ۵۱۴/۱۵ خورشیدی، در دفتر معاملات ابومسلم، مطالبی در این باره یافت شد، از جمله موضوع درخواست*نامه*ای که در این باب برای جعفر صادق فرستاده شده و جواب صادق به دست آمد، و جابه*جایی بدن و خاک*سپاری در ده خواجه خیران را فهمیدند؛ از طرفی چهارصد نفر از سادات و بزرگان بلخ در یک شب حضرت را در نزدیکی روستای خیران خواب دیده، که بالای صفه*اش ایستاده*بود و می*فرمود سال*ها است ما در اینجا می*باشیم و کسی آگاهی ندارد، باید به شاه اطلاع دهید که گور ما را ظاهر سازد تا مردم به زیارتمان بیایند.
پس از پیدایش دفتر ابومسلم و کشف خواب بزرگان، سلطان سنجر از مرو پایتخت خود به امیر قماج، والی بلخ، دستور داد که موضوع را بپژوهَد و کنج کاوَد، او نیز با وجود مخالفت برخی دانایان بلخ و انکار وجود نسا در آن*جا به قریهٔ خیران آمده و در روی پشته*ای که به نام تل علی معروف بود، شروع به کاوش کردند. پس از اندکی کندوکاو به گنبد کوچکی با دریچهٔ پولادین و قفل نقره برخوردند و خیلی شادمان شدند، و با جمعیت علما گشودندش و توی حجره رفتند، صندوقی پولادین دیدند که رویش قرآنی به خط کوفی بر پوست آهو همراه با شمشیری بزرگ و سنگی بود و بر سنگ نوشته*بودند: «هذا قبر ولی الله علی اسدالله». سپس صندوق را باز کردند، بدن علی را دیدند تر و تازه، حتی ناخن*ها و موی*ها کاملاً صحیح و آثار زخم نیز بر پیشانی نمایان بود. برخی که مشاهده و زیارتش کردند از هوش رفتند.
مردم از این قضیه مهم غریو و فریاد تکبیر و شادی بلند نمودند و نذرها و نیازها تقدیم کردند و چون خبر به سلطان سنجر رسید او نیز برای عتبه*بوسی حرکت کرد و پنجاه هزار دینار زر سرخ پیش*کش آن*جا و خادمانش نمود. وی خواست صندوق را با خود به مرو برد و آن*جا به خاک سپارد و بارگاهی بسازد، ولی دانایان و همهٔ مردم جدّاً مانع شده و درخواستند در همان*جا بماند. او هم از تصمیمش منصرف شد و ساختمان کوچکی خشتی در آن*جا نموده تصمیم داشت بارگاه بسیار باشکوهی برایش بسازد، ولی به واسطهٔ گرفتاری به جنگ و اسارت در دست غزان و کدورت بسیار نتوانست و در سال ۵۳۵/۳۶ خورشیدی درگذشت.
ویران شدن بارگاه
در زمان چنگیزخان که در همهٔ شهرهای ایران کشتار و تاراج زیادی کردند و به اماکن مذهبی توهین*ها وارد آوردند و حرمت*ها شکستند، مردم بلخ را هم کشتار جمعی نمودند. بعضی از اهالی آن*جا برای این که توهینی به محل دفن علی وارد نشود، ساختمان سنجر را ویران نموده و آثار و نشاه*ها را از میان بردند و آن مکان را به نام پیشینش، تل علی یاد می*کردند و به این ترتیب باز نامش محو شد، و شهر بلخ هم بعداً روی آبادی ندید.
باز آشکار شدن آرامگاه و بنای شهر مزار شریف
سال ۸۵۹/۶۰ ه. ش طبق آن*چه در حبیب*السیر و روضةالصفا نیز نوشته شده، هنگام پادشاهی سلطان حسین بایقرا که امیر بایقرا برادرش حکومت بلخ را داشت، شمس*الدین محمد از نوادگان بایزید بسطامی از کتاب*خانهٔ ملتان هند تاریخی بدست آورد که زمان سلطان سنجر نوشته شده و ماجرای مدفن علی را نیز شرح داده بود. شمس الدین محمد به میرزا بایقرا ارایه*اش داد و او مِهان را گرد آورد. او با حضورشان آغاز به کاویدن کردند تا آن که در همان تل آثار را دیدند و سپس سنگ قبر نمایان شد که نوشته بود: «هذا قبر اسد الله الغالب اخ رسول الله علی ولی الله» و فریاد و غریو شادی مردم بلند شد.
میرزا بایقرا خدمت سلطان حسین پیکی فرستاد. سلطان نیز وزیر خود امیر علیشیر را برای پژوهیدن فرستاد واو پس از زیارت آن مکان و برگشتش به هرات موضوع را تایید نمود و سلطان حسین به زیارت آن*جا حرکت کرد و غلتان*غلتان و باگریه*وزاری برای زیارت آمد و اشعاری که سروده*بود، خواند که تَهَش این است:
بر درت آمد گدای بینوا سلطان حسین
رحم کن بر حال این مشتاق ای شاه کرام
و بیماری بادکُنجش برطرف شد، سپس خواست صندوق را به هرات برد ولی استخاره موافقت نکرد و دانایان هم نقل آن را توهین و حرمت*شکنی دانسته، اجازه ندادند. در پی آن سلطان حسین آغاز به ساختن گنبد و بارگاهی در آن*جا کرد، و ابتدای وضع ساختمان کنونی را او انجام داد. او برای آبادانی آن*جا ساختمان*هایی کرد و بازاری درست کرد و صد خانوار از مِهان هرات را بدان*جا فرستاد، و جویی از رودخانهٔ بلخ جدا ساخته و بدان*جا آورد که «نهر شاهی» نامیده گردید و آن را وقف بر روضهٔ فرخنده نمود و تولیت و سرپرستی را به سید تاج*الدین اندخوئی واگذار کرد، و نهر خضرآباد هم که سلطان سنجر وقف کرده*بود و پس از آن از بین رفته*بود را باز کنده و آب آورد. مردم نیز از اطراف بدان*جا روی آورده و ساختمان*های زیادی ساختند و شهر بزرگی شد و به مزار شریف مشهور گردید.
تعمیرات پسین
سپس نیز شاهان تعمیرات و موقوفاتی کردند، از جمله عبدالمؤمن خان بن عبدالله خان ازبک یازدهمین امیر شیبانی، گنبدی ساخت. ولی محمد خان بن جانی خان دومین امیر دودمان جانی که حدوداً از ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۷ پادشاهی کردند، آرایش*هایی در ساختمان*ها و داخل روضه و نیز باغ*هایی ساختند. در زمان محمد مقیم خان بن سبحانقلی خان -حاکم بلخ- زمین*لرزه*ای رخ داد و گنبد واپاشید و او باز به حالت کنونی*اش درست کرد. کاشی*کاری*اش نیز از سال ۱۲۸۷ در زمان حکومت امیر علم خان به دست استاد سمیع سمرقندی آغاز شد، و امیر به گونه*ای که آمده، می*نویسند، شیعه بوده و تاریخش را نیز نوشته و ماده*تاریخ در شعر آخر و این است:
علم غلام علی هست مبدأ تاریخ
ولی بکش «دل» از او زان*که دل به جانان داد
عبارت «علم غلام علی» در شمار ابجد، ۱۳۲۱ می*باشد، و «دل» که ۳۴ است باید ازش کم شود برابر ۱۲۸۷ می*شود. چند ماده*تاریخ دیگر نیز در اطراف نوشته شده*است
امیر عبدالرحمن خان نیز تعمیراتی در آن نمود و با خود نذر کرده*بود که اگر پادشاهی بش رسد، نشان پادشاهی و رسمی خود را شکل مسجد و روضهٔ خجسته بگزیند، و در پس نیز که به زیارت رفت، زیارت*نامهٔ مفصلی خواند و دستور داد همان را روی دو تخته مس تراشیدند و جلو درب ورودی نصب کردند -که اکنون نیز در آن*جا هست-.
محمد ظاهرشاه پادشاه اخیر افغانستان نیز سال ۱۳۱۹ نوسازی*ها و تزییناتی در ایوان ورودی و دیگر بخش*ها انجام داد.
کلاً همهٔ شاهان و میران افغان و همهٔ مردم افغان تا کنون نسبت بدان مکان ابراز علاقه کاملی کرده*اند، چنان*که حاج ملا علی گنابادی نورعلیشاه ثانی پس از مسافرت و گردش هفت*ساله*اش -که مدتی هم در آن*جا به سر برده*بود- نقل کرده که زنان ترکمن از پیرامون بچه*های بیمارشان را بر پشت گرفته و برای زیارت و طواف می*آمدند و می*گفتند: سخی شاه مردان اوقلیم شفا وردی یعنی ای سخی شاه مردان! فرزندم شفا ده! و اتفاقاً شفا هم داده می*شد!
سطور فوق نگاشته*ای است از حاج سلطان حسین تابنده گنابادی (رضاعلیشاه) قطب صوفیان نعمت اللهی سلطانعلیشاهی (وفات 1371 شمسی) که در اواخر دهه*ی چهل خورشیدی به مزار شریف سفری داشته است و حاصل سفر و مطالعات خود را طی یک گزارش در اردی*بهشت ماه سال 1339خورشیدی در شماره*ی نخست از دوره*ی چهارم نشریه*ی "مجموعه*ی حکمت" که در شهر قم نشر می*یافته، منتشر کرده است. او کتابی نیز به نام گردش در افغانستان و پاکستان دارد .
مسجد کبود کنونی
برخی دیگر عقیده دارند مسجد کبود مزار شریف نیز هرچند به باور اصلی درست نیست و پیکر علی قطعاً بدان*جا جابه*جا نشده، ولی از نظر آن*که به نام آن علی می*باشد و مورد توجه و گرامی*داشت کسان فراوانی از مردم، و ابزار توسل آن*ها به آن علی است، محترم می*باشد.
بارگاه آن*جا از کاشی ساخته شده و در میان صحن فراخی قرار دارد که چهار درب بزرگ دارد که همه از کاشی است. صحن هم دارای چهار درب است در چهار سو و روبه*روی هم، که هر کدام رو به خیابانی گشوده می*گردد. توی روضه نیز با ایوانش نقاشی خوبی دارد که به فرمان محمد ظاهرشاه انجام شده و در جلو درب ورودی رواق فراخ سقف*پوشیده*ای است که برای مسجد بنا شده، و نماز جماعت آن*جا گزارده می*گردد. ضریح هم خیلی بزرگ و دراز است و زیارت*کنندگان با نهایت فروتنی و افتادگی برای زیارت بدان*جا می*آیند.
در قسمت قبلهٔ ضریح قرآن*های فراوانی برای قاریان گذاشته شده*است و هنجار روضه این است که سر مغربی، پس از گزاردن نماز مغرب درب*ها را می*بندند و پگاه باز می*کنند، و کل شب بسته*است. در بخشی از صحن هم مشغول به ساختن مسجد بزرگی بودند که گنجایش جمعیت زیادی را داشت.
درستی یا نادرستی
ولی این گفتار خیلی دور می*نماید، زیرا جعفر صادق به باور شیعه هیچ*گاه به نبش هیچ قبری - آن هم قبر جدش علی - رضایت نمی*دهد، افزون بر آن محل دفن علی در آن هنگام کلاً پنهان بود و جز امام و نزدیکان و خواص خاندان عصمت، کسی ازش آگاهی کاملی نداشت.
بودن آرامگاه در نجف اشرف
ظهور قبر بنا به قولی در زمان جعفر صادق شد؛ منصور دوانیقی به صادق گفت که ابومسلم مروزی می*خواست از تو دربارهٔ مدفن علی بپرسد، و صادق در جواب منصور محل آن را نشانش داد.
به قولی در زمان موسی کاظم آشکار شد، که هارون روزی به شکار رفت و چند آهو را پی*گیری نمود و آن*ها در غری -که نجف کنونی است- به تپه*ای پناه بردند و بازها و سگ*های شکاری هم نزدیکشان نرفتند. هارون سبب را پرسید، برخی گفتند از پدرانمان رسیده که پیکر علی در این حدود خاک است. هارون از موسی کاظم سؤال کرد، او هم تصدیق کرد. حتی پاره*ای می*نویسند که چون هارون ازشان شنید، دستور داد که روی تپه را کاویدند و پیکر علی را زخم*خورده دید و پایش را بوسید و در احترام آن*جا کوشید و ساختمانی کرد و مرتب به زیارت می*رفت.
از قول اول هم معلوم می*شود که ظهور قبر در زمان منصور بوده نه پیش از بنی*عباس و در آن هنگام بنی*امیه ورافتاده*بودند، و خطر نبش گور در میان نبود؛ همچنین انتخاب بلخ که از مدینه بسیار دور است، با قصد این*که باز نسا را به مدینه برگردانند، بعید به نظر می*رسد.
نظرات دیگر
گفته*های دیگری هم در این باره یاد شده، چنان*که در سلطنةالحسین آمده، بعضی گمان کردند که در دارالاماره کوفه دفن شده و بعضی از عامه گفتند که جنازه را در تابوتی با شتر به طرف مدینه حمل کردند که در آن*جا دفن کنند ولی شبی شتر در راه گم شد و کسی بر او دست نیافت و رافضیان گفتند که در پس ابرها پنهان شد و بعضی ذکر کردند که حضرت را در صندوقی نهاده و بر شتر سوار کردند و شتر را رها نمودند و او به بلاد طی رفت، مردم که آن را دیدند گمان مالی به صندوق بردند و آن را دفن نمودند که اگر صاحبش پیدا شود به او مسترد دارند و شتر را نحر کردند و خوردند و این قول را بنی*امیه معتقد بوده و آن را شهرت دادند که ولید در این باب گفته:
فإن یک قد ضل البعیر بحمله
فما کان مهدیاً ولا کان هادیاً
و نیز یاد کنند که در تازگی مزاری برای علی در چهارجوی بخارا بعض عامه می*ساختند و بیست سال است که پیدا شده و چند سال قبل مشغول عمارت صحن بودند و در هند نیز مزار علی هست و بعضی هم مزار بابانانک را از آن علی دانند.
آورده*اند که امام عبدالله از فقهای مسلم بلخ، در این مسئله مخالفت کرده و گفته*بود که: «آوردن جسد حضرت شاه مردان با این همه راه دور، از امکان بعید بوده و چنان*که مشهور است قبر حضرت شاه در کوفه یا در آمل یا در کرخ بغداد یا در نجف یا در عدن خواهد بود.».
در پاورقی آن می*نویسند: «غیر از این مقامات در بعضی مواضع دیگر هم به نام حضرت شاه آثار و عمارات موجود است، و مسلمین از اعتقاد راسخی که به جناب شاه ولایت دارند، آن مقامات را به اسم قدمگاه شاه مردان یا زیارت سخی و غیره احترام می*کنند. از آن جمله یک موضع در شمال مغرب شهر حالیهٔ کابل نیز موجود و موسوم به زیارت شاه مردان است» و بعداً می*نویسد: «ولی این مقامات در حقیقت مربوط به شاه مردان نیست بلکه خرقهٔ حضرت رسول (ص) را هنگام عبور از کابل در سال ۱۱۸۲ توسط شاه بابا در آن*جا گذاشته*بودند و بعداً شرح آن را در آن*جا ذکر می*کند.»
بر زمینی که نشان کف پای تو بود
سال*ها سجدهٔ صاحب نظران خواهد بود
تنها راه آگاهی از محل قبر روایات است ً!
در روایات متعددی از ائمه معصومین وارد شده است که محل دفن و قبر امام علی در نجف اشرف است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1. ابو بصیر گوید از امام صادق پرسیدم امام علی در کجا دفن شده اند؟ فرمود: در قبر پدرش حضرت نوح . گفتم قبر نوح در کجاست؟، مردم می گویند: قبر حضرت نوح در مسجد (مسجد کوفه) قرار دارد!؟ فرمود : نه در پشت کوفه قرار دارد."
2.امام صادق فرمود : "کوفه باغی از باغ های بهشت است قبر حضرت نوح و قبر حضرت ابراهیم و قبر سیصد و هفتاد پیغمبر دیگر و قبر حضرت علی در آن قرار دارد."
3. امام صادق فرمود: "....هر گاه حضرت علی را زیارت کردی بدان که حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت علی را زیارت کرده*ای ..
از این روایات و روایات متعدد دیگر به خوبی استفاده می شود که قبر حضرت آدم و قبر حضرت نوح و حضرت علی در نجف اشرف فعلی (پشت کوفه) واقع شده است و از آنجا که در آن زمان نجف به صورت یک شهر نبوده بلک دشت خشکی بوده است از آن به عنوان پشت کوفه یا نزدیک کوفه یاد شده است.
تاریخچه ی روضه ی مبارک سخی با ملاحضۀ کتاب تاریخ روضۀ مبارک تالیف حافظ نور محمد کهگدای :
هنگامیکه ابو مسلم خراسانی خدمت جناب حضرت امام جعفر صادق رضی الله عنه به بغداد رفت، عرض کرد که جناب شما به خلافت انتخاب شده اید و بنده با تمام قوای، خود در خدمت شما میباشم .
حضرت امام جعفر صادق رضی الله عنه فرمودند : که من هوس خلافت را ندارم اما یک خدمت خیلی هابزرگ است اگر انجام بدهید خاندان نبوت به ویژه حضرت شاه ولایت مآب کرم الله و جهه، از شما راضی و خوشنود شوند .
خدمت همین است که چند دفعه جد بزرگوارم بخوابم آمده و فرموده که جسد مرا از اینجا بجای امن، انتقال بدهید که خوارج و دشمنان میخواهند به جسد من اذیت کرده بی احترامی نمایند .همبن بود که ابو مسلم خراسانی، به اجرای این خدمت بزرگ کمر بسته و بجان و دل اقدام نمود .
چون ابو مسلم در اردوی خود پهلوانان ورزیده و عیاران زبر دست داشت به طور مخفیانه جسد مبارک شانرا از نجف اشرف برداشته ، بطرف مرو و بخارا وبلخ افغانستان آمدندکه در چند جای بنام قدم گاه حضرت شاه ولایت مآب میباشد یعنی در کابل بنام زیارت سخی جان در اند خوی بنام شاهمردان وبطرف مرو و بخارا بنام کوه نور وکلف یاد میشود که گفته میشود حضرت علی ک ، در این جا ها شب را گذشتانده که نزد مزدم به قدمگاه شاه اولیا مشهور است اما حضرت شان در زمان حیات خود باین طرفها نیامده اند .
از اینکه هیچکدام از این جای ها مورد اطمینان قرار نگرفت ، بلآخره در همین جای موجود روضه مبارک را که در سابق ده خیران یا خواجه خیران امروزه یاد میشد جنگل وجای محفوظ بود ، در زیر زمین یک گنبد ساخته جسد مبارکشان را گذاشته و بالای گنبد راپوشانیدند . از این زمان چندین سال گذشته و کسانیکه جسد مبارک را آورده بودند ، وفات کرده تقریبآاز خاطره ها فراموش شدند .
قراریکه درکتاب روضه مبارک نوشتۀ سلطان سنجر آمده از اثر تتبع و جستجو گنبد زیرین را پیدا کرده بالای آن گنبد دیگر بنا کرده که آنهم بمرور زمان از بین رفته است .
بعد از اینکه جسد مبارک در زیر گنبد در همین جنگل بود و کسی اطلاع نداشت وقتیکه جناب حضرت بها الحق والدین یعنی بهاألدین بلا گردان مشهور به شاه نقشبند ازبخارا بر آمده ، عازم بیت الله شریف بودند واز کنار همین جنگل عبور میکردند ، شاه نقشبند متحیر شده ودر عالم مراقبه رجوع کرده فهمید که ذات مبارک حضرت شاه ولایت مآب در اینجا هستند .
در مزار شریف طرف جنوب روضه مبارک مدرسه ای بنام مدرسه ی حضرت بهاوالدین و قدم گاهشان بود که بعدآ ان مدرسه تخریب شده اکنون جای قدمگاهشان را تخته سنگ گذاشته اند که هنوز هم موجود است .
به روایت دیگر ، حضرت مولانا نورالدین عبدالرحمان متخلص به " جامی "علیه الرحمه این موضوع را کشف کرده و از راه مدرسه خواجه خیران داخل گنبدزیر زمینی شده و جسد مبارک حضرت شاه ولایت مآب را زیارت کرده است . پس از ان این خبر به سلطان حسین میرزا رسیده و وی به همراه امیر علی شیر نوایی وزیر روشن ضمیر خود با دیگر وزرآ و تعدادی لشکر به زیارت حضرت شاه اولیا شتافته است .
میگویند مولانا جامی سلطان حسین میرزا و امیر علی شیر نوایی و چند نفر دیگر را از نزدیکان سلطان، به گنبد زیرین رفته اند و جسد مبارک را زیارت کرده اند .
بعد از این سلطان حسین میرزا تمام مهندسین و معماران زبر دست از هرات ، سمر قند ، بخارا، بلخ و غیره را خواسته تعمیر موجود روضۀ مبارک را ساخته است .
بنده خدا پرت و پلا گفته ای
هنگام تشییع پیکر امام علی مامورین معاویه کجا بود در حالی که معاویه خود مجروح بود و رسیدن دستور از دمشق به کوفه در دو روز در آن زمان ممکن نبود.
خودت با نقل ویگی پیدا در گفتار دچار تناقض شدهای. در ویگی آمده پیگر امام به خواست امام صادق از ابومسلم انتقال یافت و شما از انتقال اولیه پیکرد شریف توسط حسنین صحبت کردهای.
در منابع تان یعنی ویکی بیشتر انتقال پیکر شریف توسط مامورین ابومسلم به مزار شریف تقویت شده. شما باید این مطلب را پیمیگرفتید. سخنی در باره نفی یا اثبات آن میگفتید.
وجود اولیه پیکر شریف امام در نجف به تأیید امام صادق مسلم بوده ولی انتقال آن به دستور آن حضرت توسط افراد ابومسلم جای تحقیق دارد.
تا هنوز این امر در هیچ تحقیقی دقیق و مدقن رد نشده است. اگر دلایل موجه برای رد آن دارید بیارید استفاده میکنیم و در غیر آن صحت انتقال به دستور امام صادق تقویت میگردد.
ولی تناقض گویی و کپی مطالب به صورت طولانی چه سود دارد.
نویسنده وبلاگ خراسان اسلام
جالب بود